The Day After Tomorrow

برای فردای ایران

پس گفتار: پس فردای ایران

در ده گفتار گذشته به فرداهای پس از انقلاب اندیشیدیم. برای پایان این سلسله مقاله بیایید به چند سوال زیر فکر کنیم چون اینها سؤال‌هایی هستند که در ترسیم نه تنها آینده دوردست جامعه مان کمک خواهند کرد بلکه روی روش این گذار و موفقیت فرایند انقلابی تاثیر خواهد داشت۰

آیا تصور جامعه دوقطبی یا به شدت متنوع در ایران ممکن است؟ بگذارید مثالی از جامعه آمریکا برایتان بزنم. آمریکا کشوری است نسبتا نوپا، که طی یک فرآیند انقلابی از مستعمره انگلیس بودن درآمد، سال‌ها جنگ داخلی داشت که منجر به کشته شدن ۶۲۰ هزار نفر شد (معادل ۶ میلیون نفر با جمعیت کنونی)، برای برابریهای نژادی و جنسی به شدت مبارزه کرد (مبارزه ای که هنوز ادامه دارد) و هر چهار سال یک بار برای انتخاب رییس جمهور بعدی بالا پایین رفتنی‌ را تجربه می کند که قابل تصور‌ نیست. اختلاف عقیده ای و ایدئولوژیکی دموکرات‌ها و جمهوریخواهها به حدی زیاد است که در خیلی موارد با هم توافق نظر ندارند و جامعه آمریکا در حدی متنوع است که در یک محله ممکن است کلیمیان به شدت ارتدوکس زندگی کنند و در جای دیگر مورمون های اصول گرا که چند همسری در بین آنها همچنان دیده می شود. چه چیزی باعث می شود که چنین سیستمی دوام بیاورد و‌ از هم نپاشد‌‌؟ چطور‌ افرادی که عقایدی در این حد متضاد دارند می توانند در یک کشور زندگی کنند و مانند ۱۵۰ سال پیش وارد جنگ داخلی نشوند. پاسخ این سوال خیلی پیچیده است اما چند نکته اساسی وجود دارد که توجه به آنها به نظر نگارنده در ایجاد و استمرار جامعه پس از انقلاب ایران بسیار حیاتی است۰

یک – راجع به مذهب و سیاست در محیطهای کاری حرف نزنید یا اظهار نظرهایی نکنید که رابطه کاری تان را با همکارانتان خراب کند. برای داشتن رابطه کاری خوب لازم‌ نیست که با طرف‌ مقابل هم عقیده باشید۰

دو – جای خود را در کشور پیدا کنید. ایران کشوری بسیار بزرگ است. برخی شهرها برای کسانی مناسب تر است که دوست دارند در یک جای متنوع و گوناگون‌ زندگی کنند. برخی شهرها یا محله ها برای افرادی این که طرز تفکر خاصی دارند یا به قومیت بخصوصی تعلق دارند جذابیت بیشتری دارد. مثلا شهرهایی مانند قم یا مشهد (یا محله هایی از آنها) ممکن‌ است افراد مذهبی تر را به خود جذب کنند. و در عین حال شهرهایی هم ممکن است برای افراد به شدت لیبرال و یا روشنفکر مناسب باشد و آنها را به خود جذب کنند. مقایسه ساده آن سیستمی مثل آمریکاست که به عنوان مثال نیویورک آن بیشتر جنبه جهانشهری دارد. سان فرانسیسکو به شدت لیبرال است. و‌ خیلی از ایالت‌های جنوبی آمریکا مانند آرکانزاس، آلاباما، کارولینای جنوبی و تنسی (بخصوص حومه شهرها ‌و مناطق روستایی) محافظه کار تر هستند. منظور این است که در ایران پس از انقلاب لازم‌ نیست تمام سپاهی ها و بسیجی ها محاکمه شوند، به کشورهای دیگر پناهنده شوند یا از جامعه رانده شوند. این افراد قسمت قابل توجهی از جامعه ایرانی را تشکیل می دهند، حق رای دارند و در نظام جدید لازم است جایگاه خود را از نو تعریف کنند۰

سه – قضاوت نکنید و سرتان در کار خودتان باشد. مشکلات همیشه وقتی شروع می شود که شهروندان به خود اجازه می دهند در امور دیگران دخالت کرده و بر اساس قضاوت شخصی خود آنها را امر‌ و نهی کنند. اگر جامعه ما به مرحله ای برسد که مردم کاری به کار دیگران نداشته باشند و بگذارند هر کسی زندگی اش را داشته باشد، خیلی از مشکلات حاضر به وجود نخواهد آمد. ممکن است در یک شهر یا محله مردم رای بدهند که صدای اذان از بلندگوی مسجد پخش شود. ولی در یک شهر، استان یا محله دیگر رای مردم بر این باشد که ساعت ۵ صبح مزاحمت صوتی برای دیگران مجاز نباشد۰

چهار – از مدارس باید شروع کرد و اصول شهروندی را بازآموزی کرد. منظور از این اصول شهروندی، نهادینه کردن ارزش‌های مشترکی مانند راستگویی، دروغ نگویی، شرافت، درستکاری، تسامح و تساهل، احترام به عقاید و هویتهای مختلف، هنر گوش دادن، اعتماد به حسن نیت یا حسن عمل دیگران، رعایت نوبت، قبول مسوولیت و پاسخگویی، مشارکت مدنی، و موارد مشابه است. برخی از این اصول در جامعه رعایت می شود. و برخی نه. از این روست که باید بازآموزی این موارد را به صورت بنیادی از مدارس شروع کرد و همزمان به طور گسترده در سطح جامعه فرهنگ سازی کرد. امید است که در مدت ۵-۱۰ سال تغییرات اولیه این گذار عظیم مدنی کم کم قابل مشاهده شود۰

حال بگذارید فلش بک بکنیم به زمان حاضر: در زمانی که این گفتارها در سه ماه اول پس از کشتن مهسا امینی نوشته شدند، نگارنده شاهد خیزش شجاعانه آحاد ملت ایران چه در ایران و چه در خارج بود. همزمان انکار و سرکوب شدیدی از سوی دولت جمهوری اسلامی در جریان بود که جان انسان‌های بیگناه زیادی را در‌ این فرایند گرفت. تنها چیزی که به نگارنده این انگیزه را می داد که در این دالان تاریک پر از احساسات برافروخته، نگاهش را از کورسوی امیدوارانه ته دالان برندارد، استمرار این خیزش و حقانیت آن بود. این جریان خاموشی ناپذیر است و امید است پیش از آنکه جان‌های بیشتر ناحقی گرفته شود، وارد فاز جدیدی شویم و به مجلس موسسان و نظرسنجیهایی که ترسیم گر آینده روشن و بحق ایران و ایرانیان است بیندیشیم۰

Other Tomorrows for Iran

برای فردای ایران

گفتار دهم: فرداهای دیگر

فرداهایی‌ که در بخش‌های گذشته به آنها اشاره شد، جامع و مانع نبودند. مسلما فرداهای بسیار دیگری قابل تصور هستند که هر یک به نوبه خود حائز اهمیت بوده‌ و جای بحث و بازنگری دارند. ولی همانگونه که دیدید، ۹ گفتار انتخاب شده نقش کلیدی و تعیین کننده ای در سرنوشت ایران و ایرانی پس از گذار از نظام جمهوری اسلامی به یک نظام سکولار، با برابریهای اجتماعی بیشتر و نگرشی بازتر نسبت به جامعه جهانی خواهند داشت. برای خالی نبودن عریضه در این گفتار آخر، به طور خلاصه سؤال‌هایی را در مورد عرصه‌های دیگر که ممکن است مورد سوال‌ واقع شوند مطرح خواهم کرد۰

نظام امنیتی و دفاعی: فرض اول بر این است که ایران کشوری صلح دوست و صلح طلب است و فارغ از جاه طلبیهای کشورگشایانه است. با این حال، به طور تاریخی ایران در بخشی از کره زمین قرار گرفته که قسمتهای زیادی از آن به راحتی می تواند مورد حمله قرار گیرد (مانند حمله اسکندر، اعراب صدر اسلام، چنگیز و تیمور، نیروهای متفقین، صدام و غیره). حال سوال پیش می آید که چگونه می توان تضمین کرد که ایران پس از انقلاب کنونی، از عهده دفاع خود در برابر کشورهای همسایه، منطقه و دوردست برآید و امنیت مرزها و داخل کشور را برقرار کند؟ چه کشورهایی حاضر خواهند بود متحد ایران باشند و از آن در صورت حمله ها یا تهدیدهای احتمالی دفاع کنند؟ آیا ایران دوست واقعی و قدرتمندی در دنیا دارد که در عین حال مورد اطمینان و اعتماد مردم باشد؟ رابطه ما با آمریکا، اسراییل، عربستان سعودی، روسیه و چین چگونه قرار است از نو تعریف شود؟ منافع این کشورها در ایران با گذر از نظام جمهوری اسلامی دستخوش چه تغییراتی می شود؟

نظام بهداشتی درمانی و تامین اجتماعی: آیا زیرساخت‌های این دو نظام لازم است از نو تعریف شود؟ یا تغییرات بیشتر در سطح و به طور ثانویه می تواند صورت پذیرد؟ به عنوان مثال، آیا سیستم خدمات بهداشتی درمانی ایران چقدر نسبت به الگوهای مشابه در سایر کشورها جلوتر یا عقبتر است؟ آیا بیشتر مشکلات همانگونه که در بخش نهم اشاره شد، به ضعف مدیریت و برنامه ریزی برمی گردد؟ یا کمبود نیروی انسانی ماهر و تحصیل کرده وجود دارد؟ یا اشکال به دانشگاه‌های علوم پزشکی باز می گردد؟ به همین نسبت، آیا صندوق تامین اجتماعی با توجه به تغییرات شدید دموگرافیک ایران (بالا رفتن درصد بازنشسته ها و کاهش نیروی موثر در سن کار) باید همچنان به طور نامتعارفی‌‌ به خزانه کشور متکی باشد؟ آیا سن بازنشستگی در ایران نیاز به تعریف مجدد دارد؟ آیا افراد شاغل به اندازه کافی به این صندوق پرداخت می کنند؟ همانگونه که ملاحظه می کنید، سؤال‌های بالا لزوما ربط مستقیمی به انقلاب یا عدم انقلاب ندارند ولی در جای خود مهم هستند و تاثیر زیادی در سطح رفاه و کیفیت زندگی مردم ایران دارند۰

نظام حمل و نقل: آنچه خیلی به چشم خواهد آمد، اولویت در نوسازی ناوگان هوایی ایران خواهد بود. امری که هزینه بسیار زیادی خواهد داشت ولی در عین حال اهمیت و لزوم زیادی دارد. در پروازهای خارجی، تصور کنید که پروازهای مستقیم بین تهران و شهرهایی مانند تورونتو، ونکوور، لس آنجلس، سان فرانسیسکو، نیویورک ممکن است شروع شود و پروازهای مستقیم تهران و پایتختهای اروپایی بیشتر‌ و مستقیم تر گردد. تمام این تغییرات همزمان با ارتقا امنیت پروازها، نه تنها در رضایت شهروندان ایرانی در ملاقات با خانواده هایشان تاثیر خواهد گذاشت، از نظر اقتصادی هم تاثیرات زیادی در ایران و بازارهای حمل‌ و نقل منطقه ای خواهد گذاشت. از سوی دیگر، این سوال‌ مطرح است که آیا با ارتقا بخش انرژی های تجدید پذیر، چقدر این اشتها به وجود خواهد آمد که سیستم راه آهن سریع السیر در ایران توسعه پیدا کند و خودروهای تماما برقی به مرور به صورت گزینه هایی واقعی درآیند؟

ورزش و هنر: شاید چشمگیرترین تغییر در این دو‌ بخش حضور چشمگیرتر و غیر تبعیض آمیزتر خانم‌ها خواهد بود. امکان تماشای ورزش در استادیوم‌ها یا باشگاهها به صورت مختلط و حتا به عنوان یک تفریح خانوادگی، امکان خوانندگی‌ و انواع رقص در فضاهای عمومی برای خانم‌ها، امکان رقابت های ورزشی با ورزشکاران هر کشوری از جمله اسراییل بدون محدودیت و گرایشهای سیاسی، همگی از مواردی خواهند بود که فضای باز سیاسی و اجتماعی ایران پس از انقلاب پذیرای آن خواهد بود و امید است که تبعات مثبت زیادی داشته باشد۰

سیستم مالی و بانکداری: یکی دیگر از مواردی که تحول‌ سیستم بانکی و اتصال به سیستمهای جهانی ایجاد خواهد کرد، ایجاد اعتبار است. ایجاد اعتبار به این منجر خواهد شد که یک شهروند ایرانی شاغل بتواند کارت اعتباری داشته باشد و بین خود و سیستم بانکی رابطه ای شکل دهد که به مرور توانایی فرد را در بازپرداخت قرض خود نشان دهد. همین امر به مرور می تواند این امکان را فراهم آورد که یک شهروند ایرانی برای خرید منزل لازم نباشد بیشتر پول آن را داشته باشد بلکه با داشتن ۱۰-۲۰٪ قیمت مسکن و داشتن اعتبار و شغل خوب بتواند با وام مسکن دراز مدت بگیرد. اینگونه تحولات در یک شب و دو شب امکان پذیر نیستند ولی در درازمدت در سطح رفاه و رونق اقتصادی کشور تاثیر معناداری خواهند داشت۰

در این گفتار کوتاه چند نمونه از فرداهای دیگر‌ پس از انقلاب را به طور اختصار بررسی کردیم. نیازی نیست که موارد قابل تصور دیگر‌ را به همان نسبت در این مقوله گنجاند از آنجایی که خوانندگان عزیز به راحتی می توانند سؤال‌های اساسی و کلیدی هر مبحث را طبق الگویی که ارائه شد، مطرح کنند و به پاسخ های احتمالی بیندیشند‌ و یا با دیگران بحث کنند۰

امید است که این ده گفتار در حد بارقه ای کوچک، اندیشه تان به سمت سؤال‌های مهمی که پس از این گذار عظیم پیش خواهد آمد جلب کرده و نشان بدهیم که کار اصلی در واقع پس از براندازی نظام جمهوری اسلامی و برگشت ورق تاریخ ایران پیش روی ماست۰

Leadership and Management

برای فردای ایران

گفتار نهم: مدیریت و رهبری

این گفتارها بدون بررسی نقش مدیریت و رهبری در ترسیم آینده ایران کامل نخواهد بود. به عنوان مروج تفکر سیستمی، اینجانب همیشه روی‌ نقش سیستم (یا نظام) خیلی تاکید داشته و دارم. یعنی اینکه یکی از عمده ترین دلایل عدم پیشرفت یا حتا پسرفت در ایران را می‌توان به وجود سیستمهای ناکارآمد نسبت داد. به عنوان مثال به مشکلات نظام آموزش و پرورش فکر کنید. نظام خدمات بهداشتی درمانی ایران را در نظر بگیرید. راجع به کارآمدی نظام تامین اجتماعی چه تصوری دارید؟ و از همه مهمتر، کل نظام جمهوری اسلامی را از دیدگاه کارآمدی و تناسب برای نیازهای جامعه کنونی ایران بررسی کنید. همه اینها درست. ولی جنبه دیگری هم در کار است که هر چند آن را می توان جزئی از نظام تلقی کرد، ولی به عقیده نگارنده تا حدی مستقل از خود نظام می تواند در نتیجه کار هر سیستم تاثیر مستقیم و معنی داری داشته باشد. و این جنبه مهم، همانا «مدیریت و رهبری» نام دارد. ممکن است بهترین نظام آموزشی، درمانی، تامین اجتماعی و حتا کشورداری را داشته باشیم ولی به دلیل ضعف مدیریت و یا انتصاب مدیران ناکارآمد، ناشایست و نالایق، به هیچ جا نرسیم۰

به این سوال بیندیشید: چند درصد از وضعیتی که در نظام جمهوری اسلامی و سازمانهای دولتی و خصوصی آن می بینید به رهبری آنها بر می گردد و چند درصد مشکلات حاصل ساختار و کارکرد خود نظام است؟ اگر رهبر ناشایست با رهبری شایسته جایگزین شود، آیا اوضاع بهتر می شود؟ مثلا اگر رئیس جمهور یا وزیر بهداشت عوض شود، چقدر در کارایی قوه مجریه یا وزارت بهداشت می توان انتظار بهبود داشت؟ این یک سوال خیلی اساسی است، برای اینکه در نظامهای ناکارآمد و رو‌به شکست، اولین کاری که انجام می شود، تغییر شخصی است که در راس قرار دارد. در صورتی که گاهی کل نظام نیاز به بازبینی اساسی و طراحی مجدد دارد۰

در بسیاری از گفتارهای قبلی به آمارهای جهانی استناد کردیم که جایگاه ایران را در مقیاسی بزرگتر‌ بسنجیم. ولی برای مدیریت، شاخصهای استاندارد جهانی برای مقایسه کشورها وجود ندارد. مثلا نمی توان گفت بهترین مدیریت یا رهبری در فلان کشور وجود دارد و رتبه ایران بهمان است. البته موسسات نظرسنجی بین المللی از شاخصهای کیفیت مدیریت برای ارزیابی و مقایسه مدیران ارشد شرکت‌های خصوصی بزرگ استفاده می کنند ولی این امر در سطح کلان و کشوری به آن شکل وجود ندارد۰

در نبود این شاخصها، همچنان می‌توان مدیریت و رهبری ایران را بررسی کرد و برای آن راه حل‌های راهبردی ارائه نمود. نکته بنیادی در مورد مدیریت که در ایران‌ به طور خاص خیلی کم مشاهده می شود (هم در سطح کلان و هم در سطوح پایین تر مدیریت) مساله «قبول مسوولیت» و «پاسخگویی» است. یعنی اینکه شخص رهبر، وزیر، مدیر یا رئیس، نقش خود را به عنوان مسوول قبول‌ کند و پاسخگوی مشکلات و کاستی ها باشد. آنچه که در عمل و به صورت فراگیر مشاهده می شود، عدم قبول مسوولیت، پاسخگو نبودن، عذرخواهی نکردن، و مقصر دانستن دیگران است. این مساله به نظر نگارنده ریشه عمیقی در فرهنگ کشور دارد و شاید سالها طول بکشد که مدیران فردای انقلاب به طرز معناداری مسوولیت پذیر و پاسخگو باشند۰

ضعف عمده دیگر در نظام مدیریتی و رهبری ایران، عدم تنوع و همگونی قشر مدیران است. در ایران ۴۳ سال گذشته، عمده پستهای مدیریتی به شدت گزینشی بودند و همین امر باعث شده که مدیران ارشد و به بالا، به طور غالب مذکر و از آن مهمتر مدافع ایدئولوژی یا منافع خاصی بودند. همین عدم تنوع در مدیریت، نه تنها ظرفیتهای مدیریتی ایران را به شدت محدود کرده، بلکه شایسته سالاری را در انتخاب مدیران به صورت امری ثانویه و حاشیه ای در آورده است. وقتی معیار گزینش یک مدیر یا رهبر، بر اساس سوابق کاری، تخصص و یا شایستگی مرتبط با موضوع نباشد، چگونه می توان انتظار داشت، سیستم برون ده خوبی داشته باشد. در ایران فرای انقلاب لازم است که به طور‌ خاص جای برای مدیران شایسته زن، اقلیت های مختلف، دگراندیشان، و دگرباشان باز شود. این نوع رفرم مدیریت لازم است به طور دقیق مهندسی شود و برای سالها تحت نظارت و کنترل باشد تا به مرحله ای برسیم که نظام خودش بتواند نسل بعدی مدیران شایسته را از خود تولید کند۰

بعد سوم مدیریت که فقط محدود به ایران نیست، مساله آموزش و توسعه مدیریت به عنوان یک تخصص و حرفه است. افراد لزوما با مهارتهای مدیریتی زاده نمی شوند و استعداد مدیریتی شاید در یک سوم مهارتهای مدیریتی فرد نقش داشته باشد. باقی این مهارتهای باید آموخته شوند. از طریق مدارج دانشگاهی، از طریق آموزش ضمن خدمت، از طریق مطالعه، فراگیری از مدیران دیگر (منتورشیپ) و غیره. این زیرساخت‌های آموزش مدیریت در ایران پس از انقلاب اسلامی یا از بین رفتند یا همپای سایر کشورها پیشرفت نکردند و حاصل آن ضعف مدیریتی است که شاهد آن هستیم۰

بعد چهارم، توجه به جنبه های مختلف مدیریت است. مدیریت منابع انسانی، مدیریت منابع سازمانی، مدیریت زمان، مدیریت منابع مالی، مدیریت بحران، مدیریت تغییر، مدیریت پروژه، مدیریت تیم، و غیره هر کدام‌ نیازمند مهارتهای‌ خاصی‌هستند که باید در جای خود پرورش پیدا کنند. همانگونه که در بالا ذکر شد، تمامی این جنبه ها لازم نیست از طریق مدرک دانشگاهی آموخته شود، بلکه آموزشهای ضمن خدمت و دستیاری در زمینه مدیریت می تواند تا ۸۵٪ نیاز به این مهارتها را پوشش دهد۰

حال بحث سر این خواهد بود که چگونه یک‌ جامعه پسا انقلاب و رو به رشد، خواهد توانست شکافهای عظیم مدیریتی خود را پر‌ کند؟ آیا با فرستادن لشکری از جوانان جویای مهارتهای مدیریتی به خارج از کشور و دریافت مدارک کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی یا مدیریت بخش دولتی این نیاز ظرف ۵-۱۰ سال رفع خواهد شد؟ آیا مدیران بازنشسته و مجرب را دوباره باید دعوت به کار کرد؟ آیا باید از مدیران مجرب ایرانی و غیر ایرانی خارج از کشور به عنوان مشاور استفاده کرد؟ آیا باید سازمانهایی مانند سازمان مدیریت صنعتی را احیا یا تقویت کرد؟ برنامه های فشرده آموزش مدیریت را در تمام بخش‌های دولتی و صنعتی ارائه کرد؟ آیا آموزش صحیح مدیریت و الگوهای سالم آن را باید در مدارس و دانشگاهها شروع کرد و ترویج داد؟ یا ترکیبی از تمام اینها۰

این بحث نسبتا کوتاه اما مهم را با بازگشتی به اول این گفتار پایان می دهم. موفقیت یک مدیر تا حد زیادی به کفایت و کارآمدی نظام یا سیستمی که در آن ایفای نقش می کند، بستگی دارد. بنابراین پیش از منصوب کردن مدیران و رهبران جدید، لازم‌ است که تغییر و تحول نظام صورت گیرد. نه فقط به صورت انقلابی و با زیر و رو‌ شدن سیستم، بلکه با رویکرد باز طراحانه. یعنی از تخصص کسانی که طراحی سیستمها را می دانند استفاده کرد و در نظامهای مختلف بازنگری های لازم را به گونه ای انجام داد که حتا مدیرانی با تجربه کمتر هم بتوانند در آن موفق شوند. فرایندهای سازمانی می‌توانند به گونه ای بازطراحی شوند که شکست و اشتباه باعث یادگیری شده و سیستم خودش را اصلاح کند. به طور ساده، مدیریت و رهبری هنگامی می‌توانند نقش خود را درست ایفا می کنند و به شکوفایی شهروندان و کارمندان منجر شوند که در سیستمی درست فعالیت نمایند. و این اصلاح نظامها و سیستمهاست که در اولویت اول و‌ حتا پیش از انتصاب مدیران و رهبران جامعه باید قرار گیرد. چه از رییس جمهور‌ و وزیر گرفته، تا روسای ادارات دولتی یا خصوصی۰

Preserving Iran’s Environment

برای فردای ایران

گفتار هشتم: حفظ محیط زیست

ممکن است برایتان سوال باشد که چرا بحث محیط زیست باید به عنوان یکی از ۱۰ گفتار اصلی این رساله باشد. در صورتی که شاید برایتان باید این سوال مطرح می شد که «چه موضوعی واقعا برای تداوم وجودی کشور ایران مهمتر از محیط زیست و منابع آن است؟». و جواب آن این است: «واقعا هیچ!»۰

 دو نکته را نیز نباید از خاطر به یاد برد: یکی اینکه موضوعات محیط زیستی مانند آلودگی هوا، خشکی رودها و دریاچه ها، از بین رفت جنگل‌ها و درختان، انقراض گونه ها و استخراج بی رویه منابع زیر زمینی همگی در شعارها و سرودهای این انقلاب و متن اعتراضات حک شده بودند. و دوم اینکه کم‌ نیستند مثالهایی که فعالان محیط زیست در دهه های اخیر به طرق مختلف تحت فشار قرار گرفته یا حذف شدند. پایداشت محیط زیست ایران از حفاظت مرزها اگر مهمتر نباشد، کم اهمیت تر نیست. و در این گفتار کوتاه فقط چند مورد اصلی را به صورت بیشتر راهبردی تا تخصصی مطرح خواهیم کرد۰

آب – دانستن اینکه ایران مشکل آب دارد، امری بدیهی است. سالهاست که مردم ایران با مشکل کم آبی و عواقب آن آشنا هستند. از قطع آب و کمبود ذخایر پشت سدها که بیشتر به چشم می آیند، تا خشکی زاینده رود، تا کاهش چشمگیر سطح آب دریاچه هایی مانند ارومیه. در این گفتار به چند آمار کلیدی بسنده می شود که مخاطب آگاه که شما هستید، نتیجه لازم را بتوانید بگیرید. اول اینکه ایران از نظر ذخایر آب شیرین تجدید پذیر رتبه ۴۸ دنیا را دارد. در گفتارهای قبلی دیدیم که از نظر جمعیت و وسعت ایران یک‌ کشور رتبه ۱۵ تا ۲۰ دنیاست. بنابراین وضعیت آبی ما نسبت به کشورهای دیگر چندان مطلوب نیست و به طور مستند، ایران جز کشورهای خشک یا کم آب به شمار می رود. حال تصور می کنید چقدر از این آب به مصرف کشاورزی و دام پروری می رسد؟ ۹۲٪. چقدر آن به مصرف خانگی می رسد؟ ۷٪. و چقدر از آن در صنایع مختلف مصرف می شود؟ ۱٪. حال خود قضاوت کنید که آیا در کشوری که منابع آب آن تا این حد محدود است، آیا تصمیم استراتژیک درستی است که تولید و بخصوص صادرات میوه های آبدار و سایر محصولاتی که به آب فراوان برای رشد و پرورش احتیاج دارند، در اولویت قرار گیرد؟ این مساله وقتی روشن تر‌ می شود که ایران را با کشورهای مشابه دیگر مقایسه کنیم. منابع آبی ترکیه تقریبا دوبرابر ایران است. با این حال، مقدار آبی که برای مصرف خانگی دارند، به طور نسبی ۲ برابر ایران است و ۵ برابر ایران آب را به مصارف مختلف صنعتی می رسانند. اسپانیا که آن هم کشور خشکی به شمار می رود ‌و منابع آبی مشابه ایران دارد، به طرز قابل توجهی آب کمتری برای کشاورزی و دامپروری مصرف می کند و نه تنها سه برابر ایران برای مصرف خانگی آب دارند، بلکه ۱۹ برابر ایران می توانند آب را به مصارف صنعتی برسانند. خلاصه مطلب این است که با کاهش مصرف آب در بخش کشاورزی ظرفیت عظیمی برای حفظ آب ایجاد می شود که نه تنها می تواند مشکل کم آبی را برای مصارف خانگی حل کند، بلکه از خشکی رودها، دریاچه ها و ذخایر زیرزمینی می تواند جلوگیری کند. برای اینکه ابعاد عظیم مصرف آب در بخش کشاورزی و دامپروری برایتان روشن تر شود، در نظر بگیرید که برای تولید یک کیلوگرم گوشت گاو حدود ۱۵ هزار لیتر آب لازم‌ است. برای تولید یک لیتر شیر، ۱۰۰۰ لیتر آب لازم است و تولید یک کیلو پرتقال ۵۶۰ لیتر آب نیاز دارد. تولید خشکبار هر چند به ظاهر آب زیادی نمی طلبد، در واقع از پر مصرف ترین محصولات از نظر نیاز به آب است. به عنوان مثال تولید یک کیلو گردو نیاز به ۶۰۰۰ لیتر آب دارد. وقتی ایران به زنجیره اقتصادی دنیا دوباره متصل شود، در مورد تولید، صادرات و واردات گوشت، غلات، میوه و سبزیجات لازم است بررسی کارشناسی انجام داد و برای هر مورد سقفی تعیین کرد که به منابع آبی کشور آسیبی بیشتر از آنچه پیش آمده، وارد نشود۰

آلودگی هوا – رتبه جهانی ایران در زمینه آلودگی هوا ۲۴‌می‌باشد که نسبتا نزدیک به کشورهایی مانند چین، عربستان سعودی، و مصر می باشد. کلا با بررسی نقشه جهانی کیفیت هوا خواهید دید که چین، هند، تقریبا تمامی خاور میانه، و قسمتهای زیادی از آفریقا، نسبت به بقیه قسمتهای دنیا آلودگی بیشتری دارند. این امر فقط به تمرکز جمعیت و آلاینده های صنعتی باز نمی گردد بلکه یکی از فاکتورهای اصلی آن کیفیت بنزینی است که در این کشورها مصرف می شود. البته کیفیت موتور خودروها و اینکه چقدر بتوانند سوخت را کامل‌ و درست بسوزانند هم مهم‌ است. از این رو در کشوری مانند ایران، پنج فاکتور زیر ممکن است بیشترین تاثیر را در کاهش آلودگی هوا داشته باشد۰

کاهش استفاده از سوختهای فسیلی برای تولید برق: در حال حاضر ۹۲٪ برق ایران از سوختهای فسیلی تولید می شود که با توجه به مطالب ذکر شده در گفتارهای قبلی می توان طی ۱۰-۲۰ سال آن را به طور قابل توجهی کاهش داد۰

ارتقا کیفی بنزین و کلا سوختهای خودروها۰

جایگزینی خودروهای قدیمی‌ و با موتورهای بی کفایت با خودروهای جدیدتر که کم مصرف ترند و یا آلایندگی کمتری دارند۰

ایجاد تسهیلات برای استفاده از‌ خودروهای الکتریکی و هایبرید‌‌: ایجاد شبکه ای برای شارژ کردن این خودروها۰

محدود کردن وسائل نقلیه ای که با سوخت دیزل و گازوئیل کار می کنند۰

تنوع زیستی – ایران از نظر تنوع زیستی در جایگاه ۴۸ جهان قرار دارد که از یک دیدگاه خیلی بالا نیست اما در عین حال تقریبا با کشورهایی مانند کانادا، ترکیه و پاکستان برابری می کند و به مراتب از کشورهای اروپایی بهتر است. اگر‌ از دیدگاه گونه های در معرض انقراض نگاه کنیم، خواهیم دید که این معضل هم منحصر به ایران نیست و اکثر‌ کشورها و منطقه های دنیا با این مساله درگیر هستند. اما شاخصی که شاید تاثیر مهمی در پایداشت محیط زیست ایران داشته باشد، درصد مساحت منطقه های حفاظت شده نسبت به کل مساحت کشور‌ است. این شاخص در ایران حدود ۹ درصد است که به ایران رتبه ۱۴۱ در جهان را می دهد. در نظر بگیرید که کشورهای پهناوری مانند آمریکا و چین، ۱۳ و ۱۵ درصد مساحت خود را حفاظت شده اعلام کردند و بسیاری از کشورهای اروپایی مانند آلمان، انگلستان، فرانسه، ایتالیا و اسپانیا با وجود مساحت کم، چیزی بین ۲۰-۴۰ درصد مساحت کشورشان را به صورت پارکها و مناطق حفاظت شده درآورده‌اند. این شاخص اهمیت بسیاری در حفاظت از گونه های گیاهی و جانوری هر کشوری دارد و افزایش این مناطق حفاظت شده و در عمل حفاظت از آنها می تواند و باید در دستور کار قرار گیرد۰

تولید گازهای گلخانه ای – متاسفانه یکی از شاخصهای مهمی که ایران در جایگاه خوبی قرار ندارد تولید گازهای گلخانه ای است. به عنوان مثال ایران از نظر تولید گازکربنیک رتبه هشتم دنیا را دارد و هیچ تعهدی را طبق معاهده پاریس برای کاهش معنی دار تصاعد این گازها نپذیرفته است. از نظر تولید گاز متان که اثر گلخانه ای آن ۳۳ برابر گاز دی اکسید کربن است، ایران رتبه ششم جهان را دارد که واقعا اسفناک‌ است. بحث بیشتر در این زمینه خارج از حوصله این گفتار است، اما می توان سخن را با این سوال پایان داد که با بازگشت ایران به جامعه جهانی، چگونه می خواهیم به عنوان یک ملت مسولیتهای معوقه خود را در قبال بشریت و بقای کره زمین به طور خاص از نظر تغییرات اقلیمی ایفا کرده و این معادله را معکوس نماییم؟

Cultural Revolution of the Third Kind

برای فردای ایران

گفتار هفتم: انقلاب فرهنگی از نوع سوم

مفهوم انقلاب فرهنگی ممکن‌ است برای بسیاری از خوانندگان این متن یادآور سال‌های پس از انقلاب اسلامی باشد که دانشگاه‌ها بسته شدند و وقتی باز شدند پاکسازی های خاصی انجام شده بود. فضای دانشگاه‌ها به مراتب بسته تر‌‌ شده بود. مواد درسی به گونه ای از نو طراحی شده بود که نشانه های به قول معروف طاغوت یا مظاهر غربی از آن زدوده شده بودند و تخصص جای خود را به طور نسبی به تعهد داده بود. وقتی در این گفتار از انقلاب فرهنگی صحبت می کنیم، نه منظور بسته شدن فضاست، نه محل آن منحصر به مدارس و دانشگاه‌هاست. وقتی انقلاب رخ می دهد، جهشی ناگهانی در ساختار نظام اتفاق می افتد. اگر این تغییر ساختاری و کارکردی همراه با تغییرات فرهنگی در سطح جامعه توام نباشد، ساختار و کارکرد جدید رو‌ زوال می رود و به مرور زمان جامعه به سمت عقب باز خواهد گشت۰

اگر آرمان‌های این انقلاب این است که جامعه به سمت باز شدن (هم در چهارچوبهای داخلی و هم نسبت به دنیای خارج از ایران) گام بر دارد، لازم‌ است که جامعه برای این گذار آماده شود. اگر ایران می خواهد به سمت اقتصاد یک تریلیون دلاری پیش برود چاره ای جز عبور از یک انقلاب فرهنگی نخواهد بود، که ظرفیت لازم را در سطح کل جامعه برای این هدف آماده سازد. همین طور اگر قرار است در مورد حقوق زنان و اقلیت‌ها تغییرات اساسی رخ دهد، لازم‌ است فرهنگ سازی های لازم انجام شود که کل جامعه از تفکرات مردسالارانه و اقلیت هراسانه دور شود. هدف این گفتار این است که رئوس اصلی این انقلاب فرهنگی را تبیین نماید۰

انقلاب در فرهنگ کاری – فرهنگ کاری ایران به طور عمده (ولی نه لزوما فراگیر) ترکیبی است از بیشینه کردن دستاوردها و نفع شخصی، کمینه کردن مقدار کار و تلاش، همزمان با بهینه کردن موقعیت و اعتبار شغلی. کم نیستند کسانی که هنوز به دنبال این هستند که چگونه‌ می‌توانند یک شبه ره صد ساله را بپیمایند. یا دنبال میان بر زدن باشند و یا اعتقاد داشته باشند که کار زیاد، مال خر‌است (پوزش از عبارت به کار رفته). با اینگونه طرز تفکر، جامعه نمی تواند در تعاملات جهانی موفق شود. چون اکثر جوامع بشری به این نتیجه رسیده اند که کار نیکو‌ کردن‌ از پر‌ کردن است. یا سختکوشی و ممارست از داشتن استعداد، زرنگی و هوش ذاتی مهم‌تر است. یکی دیگر از تغییرات اساسی‌ در فرهنگ کاری شیفت از نفع شخصی به نفع گروهی و در نهایت نفع اجتماعی است. اینکه اعتقاد پیدا کنیم درخشش تیم یا سازمان از درخشش فرد مهمتر است. و اینکه مالیات بر درآمد حتا اگر یک‌ سوم درآمدمان را از ما بگیرد برای جامعه چقدر می تواند مفید باشد. تمام این موارد، فرهنگ سازی می طلبد. فرهنگ سازی که در یک شب و دو شب محقق نمی گردد، و بدون حصول آن، جامعه مان از نظر کاری همانی خواهد ماند که برای دهه ها بوده است۰

انقلاب در فرهنگ اخلاقی – شاید بزرگ‌ترین سرمایه یک جامعه فرهنگ اخلاقی آن جامعه باشد. اینکه راستگویی نه تنها یک ارزش است، بلکه آدم‌ها حتا اگر به نفعشان باشد، باید از گفتن دروغ پرهیز کنند. مثال می زنم: طرف می داند که اگر راستش را نگوید یا موضوعی را کتمان کند، مزایای خاصی به او تعلق می گیرد و به نفعش تمام می شود، ولی با این حال ترجیح بدهد که از آن مزایا صرف‌ نظر کند، چون راستگویی و صداقت برایش مهمتر است. دقت کنید که در‌ حال حاضر زرنگ بازی و گرفتن مزایا به هر قیمتی که باشد، یک ارزش به شمار‌ می رود و آن کسی که راستش را می گوید برچسب پپه یا ساده می خورد۰

محور‌ دیگر‌ در فرهنگ اخلاقی اعتماد است. واقعا فکر می کنید ایرانیان چقدر به مسوولان یا به نظام اعتماد دارند؟ چقدر به هموطننان خود اعتماد دارند؟ یا حتا چقدر به دوست و فامیل‌ و آشناها اعتماد و اطمینان دارند؟ وقتی فرهنگ غالب این است که همه می خواهند از تو سواستفاده ببرند، سرت کلاه بگذارند، یا کلاه از سرت بردارند، یا حتا به طور‌ ساده شما را دو دره کنند، جایی برای اطمینان و اعتماد باقی نمی ماند. اعتماد به خارجی که جای خود دارد. چگونه می توانیم وارد تعاملات جهانی شویم و با کشورهای بزرگ دیگر روابط اقتصادی و تجاری متقابل برقرار کنیم، در صورتی که فرض اولمان این است که آنها می خواهند از ما سو استفاده ببرند و یا می خواهند منابع ما را مانند گذشته به تاراج ببرند۰

یکی دیگر از محورهای فرهنگ اخلاقی پرهیز از دزدی است. وقتی صحبت از دزدی می شود، منظور سرقت و جیب بری نیست. یکی از مصادیق مهم آن، دزدی ادبی، دزدی هنری و از همه شایع تر دزدی ایده است. اینکه شما کار علمی، هنری، ادبی، یا حتا فکری یک نفر دیگر را کپی کرده‌، به اسم خودتان به ثبت رسانده، کردیت آن را بگیرید یا بسادگی از آن بهره ببرید. رعایت حق مالکیت معنوی از آن مواردی است که اگر‌ ایران نتواند طی یک کار فرهنگی اساسی آن را جا بیندازد، ادغام خود را در بازارهای جهانی باید فراموش کند. و این شامل ممنوعیت داونلود و کپی برداری از فیلم و موسیقی و مقاله و کتاب و حتی ساختارهای بیزنسی می شود. اینکه یک شرکت ایرانی بیاید و عین یک بیزنس‌ خارجی را پیاده کند و از آن بدون هیچ عواقبی نفع ببرد، قابل قبول‌ نخواهد بود. فقط ممنوعیت و جریمه شدن برای این انقلاب فرهنگی کافی نیست. اینکه واقعا تک تک شهروندان وظیفه اخلاقی خود بدانند که اگر نسخه مجانی و قابل داونلود فیلم یا موسیقی به صورت غیرقانونی وجود دارد ولی با پرداخت ۱ تا ۱۰ دلار می توانند همان موسیقی یا فیلم را به صورت مجاز تهیه کرده و تماشا کنند یا گوش دهند، گزینه دوم را انتخاب کنند. این کار نه تنها از نظر اخلاقی مهم است بلکه همین کار است که مولفان، آهنگسازان، موسیقیدانان، فیلمسازان، بازیگران و سرمایه گزاران این محصولات را حمایت می کند۰

انقلاب در فرهنگ سیاسی – مردم ما از یک سو از نظر اظهار نظر سیاسی بسیار مطلع به نظر می‌رسند ولی‌ در باطن از نظر فرهنگ سیاسی در سطح بالایی قرار ندارند. در انقلاب حاضر می‌بینیم که یکی از موانع اصلی برای پیشرفت، تحمل کردن عقاید و‌ یا نقطه نظرات متفاوت و یا مخالف است. لزومی ندارد که همه با ما موافق باشند یا ما با همه موافق باشیم. مهم این است که در درجه اول از کسی به خاطر عقیده متفاوتش متنفر نباشیم و در‌ درجه دوم این‌ ظرفیت را در خود ایجاد کنیم که با خونسردی عقاید مختلف و بعضا مخالف را «تحمل» کنیم. همین تحمل است که بستر را برای ایجاد یک جامعه گوناگون و شکوفا فراهم می آورد. و متاسفانه این مورد در جامعه ایران نیاز به کار فراوان دارد۰

نکته دیگر در فرهنگ سیاسی داشتن یک‌ سری دانش اولیه در مورد مفاهیم پایه ای سیاسی است. در این مورد هم بسیاری از شهروندان ایرانی تصور‌ می کنند که دانش لازم را در این زمینه دارند در صورتی که برخی مسائل به صورت کاملا اشتباه در ذهن‌ها شکل گرفته است. منظور‌ مفاهیمی مانند دموکراتیک، جمهوری، فدرال، سنا، رویه جاری، عدالت اجتماعی، تامین اجتماعی، چپ، راست، میانه، سبز، محافظه کار، توده ای، مردمی، پوپولیسم، فاشیسم، اقتدارگرا، مشروطه، و نظام شوراییست. همین کمبود اطلاعات جامع باعث شد که کل جامعه با برداشت نادرستی نسبت به مفهوم جمهوری اسلامی در‌سال‌ ۵۸ به آن رای مثبت دادند. یا مفهوم استقلال به گونه ای تعریف شد (نه شرقی نه غربی) که منجر به انزوای شدید کشور‌ در سطح جهانی گردید۰

راه چاره آموزش‌ گسترده فرهنگ‌ سیاسی است. نه از طریق فعالان و طرفداران دو آتشه هر مفهوم، بلکه توسط مدرسانی‌ مانند استادان علوم سیاسی که سوگیری‌ خاصی ندارند ‌و تنها هدفشان آموزش مردم‌ در‌مورد مفاهیم‌ بنیادی حکومت و سیاست است۰

انقلاب‌ در‌ فرهنگ مدنی‌ و تمدنی – منظور‌ از این نوع‌ فرهنگ این است که قسمتهای مختلف جامعه فرهنگ‌ خاص مدنی خود را داشته باشد و توسعه دهد. مثلا، نیاز ۳۰ درصد جامعه ایران ممکن‌ است با فرهنگ روستایی ‌و شهرستانی برآورده شود. نیاز ۵۰ درصد دیگر جامعه با آموزش و رعایت فرهنگ شهری ایرانی رفع خواهد شد. و ۲۰ درصد‌ ایران که به طور فزاینده با دنیای خارج از ایران تعامل دارند نیازمند اکتساب فرهنگ جهانی هستند. توضیح هر یک از این فرهنگها خارج از حوصله این گفتار است ولی در این حد بسنده‌ می شود که آن ۱۵-۱۶ میلیون ایرانی که قرار است ارتباط عملی، صنعتی، خدماتی و مسافرتی با سایر‌ کشورهای جهان داشته باشند، نمی توانند خود را نسبت به سایر فرهنگها بسته نگه دارند، با تعصب به شهروندان سایر کشورها نگاه کنند، زبان و فرهنگ های غالب در‌ جهان را نادیده بگیرند (یا تحقیر کنند) و انتظار داشته باشد که در‌ این تعاملات جهانی حرفی برای گفتن داشته باشد۰

لازم‌ به ذکر است که درصد قابل‌ توجهی از ایرانیان مقیم در خارج با این فرهنگ جهانی آشنا هستند و می توانند سفیران خوبی برای انتقال این آموخته ها به ایرانیانی که می خواهند چشمها و دل‌های خود را به سمت باقی جهان باز کنند، باشند. اما در بین همین ایرانیان کم نیستند کسانی که با فرهنگ غالب ایرانشهری‌ یا حتا روستایی زندگی می کنند و در جوامع اطراف خود ادغام نشده اند۰

انقلاب فرهنگ ارتباطاتی – در‌ آخر بد نیست اشاره ای هم به فرهنگ ارتباطاتی بشود. همزمان با از نو تعریف شدن حقوق زن و مرد، حقوق اقلیت‌های قومی‌ و مذهبی، حقوق دگراندیشان و دگرباشان، بستر جدیدی شکل‌ خواهد گرفت که نیازمند فرهنگ سازی عمده است. اینکه رابطه سالم بین زن و مرد در یک‌ نظام آموزشی، کاری، مدیریتی و غیره چگونه تعریف و اجرا باید شود. اینکه چگونه باید فرهنگ کشور را اصلاح کنیم که به عنوان مثال یک گروه، گروه دیگر را نجس یا ضاله تلقی نکنند و شانه به شانه یکدیگر و هدفی مشترک کار یا تحصیل بکنند؟ چگونه‌ می توان کتابهای درسی را به گونه ای بازبینی کرد که از کلیشه های جنسی، تبعیض‌های قومی و دینی، و همینطور نخوت ملی جلوگیری شود. چگونه می توان مفاهیم کلیدی مانند مدارا، تحمل، عقلانیت، و تفکر نقادانه را به دانش آموزان و دانشجویان در تمام مقاطع یاد داد؟ اینها مقولات اصلی هستند که در‌ چهارچوب این انقلاب فرهنگی باید قرار گیرند و بدون آنها حتا آرمانگرایانه ترین نسخه این انقلاب‌ نیز پایا و مستدام نخواهد ماند۰