Cultural Revolution of the Third Kind

برای فردای ایران

گفتار هفتم: انقلاب فرهنگی از نوع سوم

مفهوم انقلاب فرهنگی ممکن‌ است برای بسیاری از خوانندگان این متن یادآور سال‌های پس از انقلاب اسلامی باشد که دانشگاه‌ها بسته شدند و وقتی باز شدند پاکسازی های خاصی انجام شده بود. فضای دانشگاه‌ها به مراتب بسته تر‌‌ شده بود. مواد درسی به گونه ای از نو طراحی شده بود که نشانه های به قول معروف طاغوت یا مظاهر غربی از آن زدوده شده بودند و تخصص جای خود را به طور نسبی به تعهد داده بود. وقتی در این گفتار از انقلاب فرهنگی صحبت می کنیم، نه منظور بسته شدن فضاست، نه محل آن منحصر به مدارس و دانشگاه‌هاست. وقتی انقلاب رخ می دهد، جهشی ناگهانی در ساختار نظام اتفاق می افتد. اگر این تغییر ساختاری و کارکردی همراه با تغییرات فرهنگی در سطح جامعه توام نباشد، ساختار و کارکرد جدید رو‌ زوال می رود و به مرور زمان جامعه به سمت عقب باز خواهد گشت۰

اگر آرمان‌های این انقلاب این است که جامعه به سمت باز شدن (هم در چهارچوبهای داخلی و هم نسبت به دنیای خارج از ایران) گام بر دارد، لازم‌ است که جامعه برای این گذار آماده شود. اگر ایران می خواهد به سمت اقتصاد یک تریلیون دلاری پیش برود چاره ای جز عبور از یک انقلاب فرهنگی نخواهد بود، که ظرفیت لازم را در سطح کل جامعه برای این هدف آماده سازد. همین طور اگر قرار است در مورد حقوق زنان و اقلیت‌ها تغییرات اساسی رخ دهد، لازم‌ است فرهنگ سازی های لازم انجام شود که کل جامعه از تفکرات مردسالارانه و اقلیت هراسانه دور شود. هدف این گفتار این است که رئوس اصلی این انقلاب فرهنگی را تبیین نماید۰

انقلاب در فرهنگ کاری – فرهنگ کاری ایران به طور عمده (ولی نه لزوما فراگیر) ترکیبی است از بیشینه کردن دستاوردها و نفع شخصی، کمینه کردن مقدار کار و تلاش، همزمان با بهینه کردن موقعیت و اعتبار شغلی. کم نیستند کسانی که هنوز به دنبال این هستند که چگونه‌ می‌توانند یک شبه ره صد ساله را بپیمایند. یا دنبال میان بر زدن باشند و یا اعتقاد داشته باشند که کار زیاد، مال خر‌است (پوزش از عبارت به کار رفته). با اینگونه طرز تفکر، جامعه نمی تواند در تعاملات جهانی موفق شود. چون اکثر جوامع بشری به این نتیجه رسیده اند که کار نیکو‌ کردن‌ از پر‌ کردن است. یا سختکوشی و ممارست از داشتن استعداد، زرنگی و هوش ذاتی مهم‌تر است. یکی دیگر از تغییرات اساسی‌ در فرهنگ کاری شیفت از نفع شخصی به نفع گروهی و در نهایت نفع اجتماعی است. اینکه اعتقاد پیدا کنیم درخشش تیم یا سازمان از درخشش فرد مهمتر است. و اینکه مالیات بر درآمد حتا اگر یک‌ سوم درآمدمان را از ما بگیرد برای جامعه چقدر می تواند مفید باشد. تمام این موارد، فرهنگ سازی می طلبد. فرهنگ سازی که در یک شب و دو شب محقق نمی گردد، و بدون حصول آن، جامعه مان از نظر کاری همانی خواهد ماند که برای دهه ها بوده است۰

انقلاب در فرهنگ اخلاقی – شاید بزرگ‌ترین سرمایه یک جامعه فرهنگ اخلاقی آن جامعه باشد. اینکه راستگویی نه تنها یک ارزش است، بلکه آدم‌ها حتا اگر به نفعشان باشد، باید از گفتن دروغ پرهیز کنند. مثال می زنم: طرف می داند که اگر راستش را نگوید یا موضوعی را کتمان کند، مزایای خاصی به او تعلق می گیرد و به نفعش تمام می شود، ولی با این حال ترجیح بدهد که از آن مزایا صرف‌ نظر کند، چون راستگویی و صداقت برایش مهمتر است. دقت کنید که در‌ حال حاضر زرنگ بازی و گرفتن مزایا به هر قیمتی که باشد، یک ارزش به شمار‌ می رود و آن کسی که راستش را می گوید برچسب پپه یا ساده می خورد۰

محور‌ دیگر‌ در فرهنگ اخلاقی اعتماد است. واقعا فکر می کنید ایرانیان چقدر به مسوولان یا به نظام اعتماد دارند؟ چقدر به هموطننان خود اعتماد دارند؟ یا حتا چقدر به دوست و فامیل‌ و آشناها اعتماد و اطمینان دارند؟ وقتی فرهنگ غالب این است که همه می خواهند از تو سواستفاده ببرند، سرت کلاه بگذارند، یا کلاه از سرت بردارند، یا حتا به طور‌ ساده شما را دو دره کنند، جایی برای اطمینان و اعتماد باقی نمی ماند. اعتماد به خارجی که جای خود دارد. چگونه می توانیم وارد تعاملات جهانی شویم و با کشورهای بزرگ دیگر روابط اقتصادی و تجاری متقابل برقرار کنیم، در صورتی که فرض اولمان این است که آنها می خواهند از ما سو استفاده ببرند و یا می خواهند منابع ما را مانند گذشته به تاراج ببرند۰

یکی دیگر از محورهای فرهنگ اخلاقی پرهیز از دزدی است. وقتی صحبت از دزدی می شود، منظور سرقت و جیب بری نیست. یکی از مصادیق مهم آن، دزدی ادبی، دزدی هنری و از همه شایع تر دزدی ایده است. اینکه شما کار علمی، هنری، ادبی، یا حتا فکری یک نفر دیگر را کپی کرده‌، به اسم خودتان به ثبت رسانده، کردیت آن را بگیرید یا بسادگی از آن بهره ببرید. رعایت حق مالکیت معنوی از آن مواردی است که اگر‌ ایران نتواند طی یک کار فرهنگی اساسی آن را جا بیندازد، ادغام خود را در بازارهای جهانی باید فراموش کند. و این شامل ممنوعیت داونلود و کپی برداری از فیلم و موسیقی و مقاله و کتاب و حتی ساختارهای بیزنسی می شود. اینکه یک شرکت ایرانی بیاید و عین یک بیزنس‌ خارجی را پیاده کند و از آن بدون هیچ عواقبی نفع ببرد، قابل قبول‌ نخواهد بود. فقط ممنوعیت و جریمه شدن برای این انقلاب فرهنگی کافی نیست. اینکه واقعا تک تک شهروندان وظیفه اخلاقی خود بدانند که اگر نسخه مجانی و قابل داونلود فیلم یا موسیقی به صورت غیرقانونی وجود دارد ولی با پرداخت ۱ تا ۱۰ دلار می توانند همان موسیقی یا فیلم را به صورت مجاز تهیه کرده و تماشا کنند یا گوش دهند، گزینه دوم را انتخاب کنند. این کار نه تنها از نظر اخلاقی مهم است بلکه همین کار است که مولفان، آهنگسازان، موسیقیدانان، فیلمسازان، بازیگران و سرمایه گزاران این محصولات را حمایت می کند۰

انقلاب در فرهنگ سیاسی – مردم ما از یک سو از نظر اظهار نظر سیاسی بسیار مطلع به نظر می‌رسند ولی‌ در باطن از نظر فرهنگ سیاسی در سطح بالایی قرار ندارند. در انقلاب حاضر می‌بینیم که یکی از موانع اصلی برای پیشرفت، تحمل کردن عقاید و‌ یا نقطه نظرات متفاوت و یا مخالف است. لزومی ندارد که همه با ما موافق باشند یا ما با همه موافق باشیم. مهم این است که در درجه اول از کسی به خاطر عقیده متفاوتش متنفر نباشیم و در‌ درجه دوم این‌ ظرفیت را در خود ایجاد کنیم که با خونسردی عقاید مختلف و بعضا مخالف را «تحمل» کنیم. همین تحمل است که بستر را برای ایجاد یک جامعه گوناگون و شکوفا فراهم می آورد. و متاسفانه این مورد در جامعه ایران نیاز به کار فراوان دارد۰

نکته دیگر در فرهنگ سیاسی داشتن یک‌ سری دانش اولیه در مورد مفاهیم پایه ای سیاسی است. در این مورد هم بسیاری از شهروندان ایرانی تصور‌ می کنند که دانش لازم را در این زمینه دارند در صورتی که برخی مسائل به صورت کاملا اشتباه در ذهن‌ها شکل گرفته است. منظور‌ مفاهیمی مانند دموکراتیک، جمهوری، فدرال، سنا، رویه جاری، عدالت اجتماعی، تامین اجتماعی، چپ، راست، میانه، سبز، محافظه کار، توده ای، مردمی، پوپولیسم، فاشیسم، اقتدارگرا، مشروطه، و نظام شوراییست. همین کمبود اطلاعات جامع باعث شد که کل جامعه با برداشت نادرستی نسبت به مفهوم جمهوری اسلامی در‌سال‌ ۵۸ به آن رای مثبت دادند. یا مفهوم استقلال به گونه ای تعریف شد (نه شرقی نه غربی) که منجر به انزوای شدید کشور‌ در سطح جهانی گردید۰

راه چاره آموزش‌ گسترده فرهنگ‌ سیاسی است. نه از طریق فعالان و طرفداران دو آتشه هر مفهوم، بلکه توسط مدرسانی‌ مانند استادان علوم سیاسی که سوگیری‌ خاصی ندارند ‌و تنها هدفشان آموزش مردم‌ در‌مورد مفاهیم‌ بنیادی حکومت و سیاست است۰

انقلاب‌ در‌ فرهنگ مدنی‌ و تمدنی – منظور‌ از این نوع‌ فرهنگ این است که قسمتهای مختلف جامعه فرهنگ‌ خاص مدنی خود را داشته باشد و توسعه دهد. مثلا، نیاز ۳۰ درصد جامعه ایران ممکن‌ است با فرهنگ روستایی ‌و شهرستانی برآورده شود. نیاز ۵۰ درصد دیگر جامعه با آموزش و رعایت فرهنگ شهری ایرانی رفع خواهد شد. و ۲۰ درصد‌ ایران که به طور فزاینده با دنیای خارج از ایران تعامل دارند نیازمند اکتساب فرهنگ جهانی هستند. توضیح هر یک از این فرهنگها خارج از حوصله این گفتار است ولی در این حد بسنده‌ می شود که آن ۱۵-۱۶ میلیون ایرانی که قرار است ارتباط عملی، صنعتی، خدماتی و مسافرتی با سایر‌ کشورهای جهان داشته باشند، نمی توانند خود را نسبت به سایر فرهنگها بسته نگه دارند، با تعصب به شهروندان سایر کشورها نگاه کنند، زبان و فرهنگ های غالب در‌ جهان را نادیده بگیرند (یا تحقیر کنند) و انتظار داشته باشد که در‌ این تعاملات جهانی حرفی برای گفتن داشته باشد۰

لازم‌ به ذکر است که درصد قابل‌ توجهی از ایرانیان مقیم در خارج با این فرهنگ جهانی آشنا هستند و می توانند سفیران خوبی برای انتقال این آموخته ها به ایرانیانی که می خواهند چشمها و دل‌های خود را به سمت باقی جهان باز کنند، باشند. اما در بین همین ایرانیان کم نیستند کسانی که با فرهنگ غالب ایرانشهری‌ یا حتا روستایی زندگی می کنند و در جوامع اطراف خود ادغام نشده اند۰

انقلاب فرهنگ ارتباطاتی – در‌ آخر بد نیست اشاره ای هم به فرهنگ ارتباطاتی بشود. همزمان با از نو تعریف شدن حقوق زن و مرد، حقوق اقلیت‌های قومی‌ و مذهبی، حقوق دگراندیشان و دگرباشان، بستر جدیدی شکل‌ خواهد گرفت که نیازمند فرهنگ سازی عمده است. اینکه رابطه سالم بین زن و مرد در یک‌ نظام آموزشی، کاری، مدیریتی و غیره چگونه تعریف و اجرا باید شود. اینکه چگونه باید فرهنگ کشور را اصلاح کنیم که به عنوان مثال یک گروه، گروه دیگر را نجس یا ضاله تلقی نکنند و شانه به شانه یکدیگر و هدفی مشترک کار یا تحصیل بکنند؟ چگونه‌ می توان کتابهای درسی را به گونه ای بازبینی کرد که از کلیشه های جنسی، تبعیض‌های قومی و دینی، و همینطور نخوت ملی جلوگیری شود. چگونه می توان مفاهیم کلیدی مانند مدارا، تحمل، عقلانیت، و تفکر نقادانه را به دانش آموزان و دانشجویان در تمام مقاطع یاد داد؟ اینها مقولات اصلی هستند که در‌ چهارچوب این انقلاب فرهنگی باید قرار گیرند و بدون آنها حتا آرمانگرایانه ترین نسخه این انقلاب‌ نیز پایا و مستدام نخواهد ماند۰

Leave a Reply