برای فردای ایران
گفتار ششم: به سوی اقتصاد یک تریلیون دلاری
تا اینجا دیدیم که ایران به عنوان یک کشور بزرگ و پرجمعیت می تواند اقتصادی به همان نسبت بزرگ داشته باشد و در رده حدودا ۱۵ تا ۲۰ دنیا قرار گیرد. برای احراز چنین جایگاهی لازم است که اقتصاد ایران به حدود یک تریلیون دلار در سال برسد. در حال حاضر تولید ناخالص داخلی ایران حدود ۴۰۰ میلیارد دلار است و حتا در بهترین شرایط که در آن شاهد رشد ۱۰ درصدی در سال باشیم، حدود ۱۰ سال می کشد که اقتصاد ایران به یک تریلیون دلار برسد. البته در عمل چنین رشدی ممکن است ۲۰ سال یا بیشتر هم طول بکشد ولی در حد این گفتار، می خواهیم به سناریوهای خوش بینانه تر فکر کنیم۰
اشتباهی که گاهی پیش می آید این است که به نادرست تصور می شود که اگر تحریمها برداشته شود، اقتصاد ایران یک شبه شکوفا شده و بسیاری از این مشکلات حل می شود. فکر می کنید در آمد نفتی ایران در پارسال چقدر بوده است؟ ۳۹ میلیارد دلار که حتا ۱۰ درصد تولید ناخالص ملی ایران هم نمی شود. فکر می کنید درآمد نفتی عراق که ذخایری شبیه ایران دارد و منعی برای صادرات ندارد، پارسال چقدر بوده؟ ۸۳ میلیارد دلار. بنابراین خیلی منطقی نیست که فکر کنیم درآمد نفتی ایران به حدی نجومی خواهد بود که تمام نقصانها و مشکلات اقتصادی را حل کند۰
از سوی دیگر همانگونه که شاید بدانید، ایران از نظر شاخص فساد، یکی از فاسدترین و ناکارآمد نظامهای مدیریتی را دارد. و این نظام یک شبه اصلاح نخواهد شد. بنابراین حتا اگر درآمد نفتی ایران یک شبه دوبرابر شود، بدنه اصلی جامعه ایران نفع چندانی از این موضوع نخواهند برد و به اصطلاح پول نفت در سفره یک ایرانی چندان احساس نخواهد شد۰
پس باید به چه امید بست؟ به نظر می رسد در این مورد انتخاب استراتژی درست مهمترین از راه حلهای کوتاه مدت است. اینکه ببینیم نقاط قوت اصلی مان چیست و روی آنها به شدت متمرکز شویم۰
اولین شکاف بزرگیکه باید بسته شود، مالیات است. سهم مالیات از تولید ناخالص ملی ایران فقط ۷٪ است. آیا می دانید سهم مالیات در فرانسه چقدر است؟ ۴۵ درصد!!! آمریکا چطور؟ ۲۷٪. اکثر کشورهای اروپایی و کانادا بالای ۳۰٪ تولید ناخالص ملی شان از مالیات می آید و این چیزی است که ایرانیان به آن نظر چندانی ندارند و اگر به سمت شکوفایی اقتصادی و تامین اجتماعی بهتری می خواهیم قدم برداریم، چاره جز بالا بردن مالیاتها نخواهیم داشت. البته این امر در یک بازه ۱۰-۲۰ ساله باید اتفاق بیفتد که برای مردم قابل تحمل تر باشد۰
فرصت بزرگ دوم بخش توریسم و پذیرایی است. ایران نه تنها کشوری با قابلیت خارق العاده و تا حد زیادی دست نخورده در صنعت توریسم است، مردم ایران عاشق مهمان نوازی هستند و از پذیرایی کردن لذت می برند. و این یکی از مهمترین فاکتورهایی است که باعث خواهد شد به افراد یا خانواده هایی که ایران را برای تفریح، بازدید، یا حتا زندگی پاره وقت انتخاب می کنند، خیلی خوش بگذرد و ما را انتخاب کنند۰
حجم این صنعت چقدر است؟ در گفتارهای قبلی دیدیم که کشورهایی با ظرفیتهای مشابه حدود ۲۰ تا ۵۰ میلیون توریست را در سال پذیرا هستند. و بین ۵-۷ میلیون نفر از شهروندانشان در صنعت توریسم و صنایع جانبی آن اشتغال دارند. برای گذار به شرایطی که ایران بتواند ظرفیت این همه بازدید کننده را داشته باشد، پروژه ظرفیت سازی بسیار عظیمی می طلبد که شامل موارد زیر است: سرمایه گذاری های عظیم در ساخت و ارتقا هتل های کوچک و بزرگ، نوسازی ناوگان هوایی ایران و مدرن سازی فرودگاههای بزرگ و کوچک، ارتقا کمی و مهمتر از آن کیفی صنایع دستی و سوغاتی هایی که توریستها خواهند خرید، آموزش فرهنگ و زبان مردمانی که به عنوان توریست به ایران خواهند آمد و صد البته ایجاد ظرفیت لازم برای حفاظت از محیط زیست، بازیافت زباله و استفاده بهینه از منابع آبی با توجه به افزایش تعداد مسافران و ساکنان موقت شهرها و نقاط دیدنی۰
برای بعضی دوستان این سوال پیش می آید که آیا ایران قادر است با هابهای بزرگ هوایی مانند دبی، استانبول، و دوحه در ترانزیت مسافر از غرب به شرق دنیا رقابت کند و بازار مسافرتهای هوایی را از دست آنها باز پس بگیرد؟ پاسخ تا حدی منفی است. هر چند ایران راه مستقیم تری برای ارتباطات هوایی بین شرق و غرب محسوب می شود، اما درآمد حاصل از فقط ترانزیت هوایی چندان سودآور نیست. تنها در صورتی این مساله به نفع خواهد بود که این سیل جمعیت در حال ترانزیت به مرور تصمیم بگیرند یکی دو روز در هابهای هوایی ایران متوقف شوند، و وارد سیستم توریستی ایران شوند۰
فرصت بزرگ سوم بخش انرژی است. منظور از این فرصت این است که ایران با توجه به داشتن یکی از بزرگترین ذخایر سوختهای فسیلی ممکن است به شدت تطمیع شود که توجه اصلی را به استخراج و صادرات این منابع بگذارد. و یا با استفاده از نیروی اتمی دچار مشکلات و فشارهای شدید بین المللی شود. در صورتی که ایران با توجه به موقعیتی که دارد یکی از بهترین پتانسیلها را برای توسعه و استفاده از انرژیهای تجدید پذیر مانند انرژی خورشیدی و باد را دارد. یکی از چشم اندازهای قابل اجرا در ایران، ساخت مزارع باد و آفتاب است تا حدی که مقدار قابل توجهی از انرژی مورد نیاز صنایع و منازل از آن طریق تامین شود. در ضمن، نصب پنلهای خورشیدی در پشت بامهای صاف ایران نیز می تواند تا حد زیادی از فشار به شبکه ملی برق کم کند و نیاز منازل و خودروهای الکتریکی از این طریق تامین شود. در حال حاضر ۹۳٪ برق ایران با سوزاندن نفت و گاز تامین می شود و ۷٪ دیگر از سدهای آبی تولید می شود. با گذر به انرژیهای تجدید پذیر، امید است که در کشوری که اینقدر خشک و کم آب است، از آب پشت سدها برای تولید برق استفاده نشود و نفت و گاز به جای سوزانده شدن تبدیل به کالاهای با ارزش افزوده گردند و به مصارف بهتری برسند۰
چه بر سر تولیدات، صنایع و خدمات دیگر خواهد آمد؟ مسلما در این چشم انداز، آنچه که تا الان وجود دارد نیازی به بسته شدن ندارد، ولی صنایع ایران در محک با بازارهای آزاد جهانی و بدون سوبسیدهای بی حساب دولتی باید جایگاه خود را از نو تعریف کنند؟ آیا ایران قادر است یا اصلا از دید استراتژیک می خواهد یک کشور تولید کننده و صادر کننده خودروهای با کیفیت باشد یا می تواند تمرکزش را روی مونتاژ خودروهای با کیفیت مشخص بگذارد و آنها را با قیمت مناسب تری برای خریدار داخلی تولید کند؟ مثال دیگر صنعت داروسازی است. آیا ایران همچنان وارد کننده داروهای جدید خواهد بود و تولیداتش را بیشتر منحصر به داروهای ژنریک خواهد کرد، یا اینکه توان علمی، مدیریتی و صنعتی لازم را برای ابداع، پژوهش و تولید داروهای جدید (به دور از اوهامات و اغراق گویی) خواهد داشت؟ اینها سوالاتی است که باید به طور فنی پاسخ داده شوند و اولویتهای سرمایه گذاریهای ملی مشخص شود۰
بحث جزییات اقتصادی از حد این مقوله خارج است، آن چیزی که مهم است از یاد نبریم، این است که با باز شدن درهای ایران به سوی جامعه جهانی و باز شدن جامعه داخلی ایران (مانند ترویج آزادیهای فردی و مدنی)، فرصتهای شگرف اقتصادی برای کشور ایجاد خواهد شد و می توان به جای تمرکز روی توزیع آنی دلارهای محدود سرازیر شده از صادرات نفت، به برنامه های میان مدت و دراز مدتی رو آورد که نه تنها برای میلیونها ایرانی بی کار، اشتغال معنی دار ایجاد شود، بلکه به شکوفایی اقتصادی دراز مدت ایران کمک شود. در این مسیر خیلی مهم است که دیدگاه استراتژیک از یاد برده نشود، محدودیهای منابع ایران (بخصوص آب و اکوسیستمهای شکننده) مد نظر بماند و مسیری ترسیم شود که ایران ظرف ۱۰-۲۰ آینده از یک کشور نسبتا فقیر (منظور فقری است که مردم تجربه می کنند) و در حال توسعه، به کشوری توانمند و سربلند از نظر اقتصادی و صنعتی در آید۰