برای فردای ایران
گفتار دوم: خوشبختی ایرانی
این نوشتار ممکن است وقتی خوانده شود که وجودتان آکنده از خشم، غم، یا امید به امروز یا فردای ایران باشد. بسته به لنزی که با آن به این چند صد کلمه نگاه می کنید، ممکن است آن را بیجا، بیربط یا بیوقت، یا از آن سو خیلی هم بجا، مرتبط و بموقع بیابید. در هر صورت فراموش نکنید که این متن ممکن است سالهای بعد خوانده شود و مضمون آن باید فارغ از آنچه که در این لحظه در ایران اتفاق می افتد تعبیر شود۰
یکی از آرمانهای اساسی این انقلاب «زندگی» است. وقتی صحبت از زندگی می شود، منظور فقط حق زنده بودن و زیستن نیست بلکه معنای آن فراتر و شامل «خوب زیستن»، «سعادت» و «خوشبختی» هم میشود. بنابراین نمی توان شعار «زن، زندگی، آزادی» سر داد بدون آنکه به تعابیر مختلفی که ایرانی خوشبخت را تعریف می کند، اندیشید۰
خوشبختی در قالب ایرانی چیست؟ آیا بیشتر در آزادیهای فردی خلاصه می شود؟ آیا در رفتارهای گروهی نمود پیدا می کند؟ آیا در ثروت اندوزی فردی یا ملی نهفته است؟ یا اینکه رفاه و تامین اجتماعی، امنیت و آسایش فردی و گروهی شاخص آن است؟
اما بجای باز کردن یک بحث ژنریک در مورد خوشبختی می توان از جهان بینی ایرانی شروع کرد. هر چند انسانها در تمام دنیا انسانند و شباهتهای بسیاری دارند، اما خوشبختی یک آمریکایی، یک انگلیسی، یک فرانسوی، ژاپنی، چینی و هندی میتواند تفاوتهای بارزی با خوشبختی از نوع ایرانی داشته باشد. و این در درجه اول به جهان بینی هر ملت باز می گردد.
جهان بینی ایرانیان بیش از هر چیزی یک جهان بینی شاعرانه، عاشقانه، آزادمنشانه و کمال گرایانه است. و به همین نسبت بخش زیادی از خوشبختی ایرانی را میتوان با این چهار بعد توضیح داد۰
شاعرانه از این نظر که دیدگاهی شاعرانه در بسیاری از امور ایرانیان نمود بارز دارد. شعر و شعرا جایگاه خاصی در قلب هر ایرانی دارد و حتا سرودها و شعارهای ایرانیان واجد مضامین بسیار غنی شاعرانه هستند. حال با این دید، بخشی از خوشبختی ایرانی را میتوان در شاعرانه بودن این زندگی خلاصه کرد: زیبایی، ایجاز، وزن آهنگ، پیچیدگی و چندمعنایی. همه این موارد در خوشبختی ما نمود دارد و اگر زندگی مان، خواسته هایمان، امیدمان، احساساتمان قابل بیان یا ترجمه در قالب شعر نباشد، نمی توان اسم آن را زندگی گذاشت. اسم آن روزمرگی است. پژمردگی است. بدبختی است۰
جهان بینی عاشقانه ایرانیان هم نمودهای مختلف دارد. اول اینکه زندگی یک ایرانی آکنده از عشق است. عشق به زندگی، عشق به شاد بودن، عشق به خانواده، به دوست، به همکار، به کار، تفریح، طبیعت، جوی آب، بوی خاک، به وطن، به نور و به آزادی. اینقدر این عشق در تار و پود ایرانیان تنیده است که گاهی فراموش می کنیم که چقدر احساس خوشبختی مان به عاشق بودمان ربط دارد. شاید بپرسید مگر همه مردم دنیا این طور نیستند؟ مسلما عشق در تمام جوامع بشری نقش خیلی کلیدی و محوری بازی می کند ولی کمتر ملتی است که نقش عشق از انواع مختلفش در این حد محوری و بارز باشد۰
آزادمنشی هم بخش مهمی از خوشبختی ما را تشکیل می دهد. منش ایرانی به طور اساسی با بی عدالتی، سرکوب، زور و ستم منافات دارد و هرآینه که میزان بیدادگری و سرکوب آزادیهای فردی و مدنی از حدی فراتر می رود، ایرانی ساکت نمی نشیند. و حداقل در احقاق حق خود برمی خیزد یا مبارزه می کند۰
بعد چهارم کمال گرایی است. تحقق خوشبختی از طریق کمال گرایی به گونه های مختلف خودش را نشان می دهد. یکی از این کمال گرایی ها در زمینه های علمی و تحصیلی خود را نشان می دهد. ایرانیان علاقه خاصی به اتمام و به کمال رساندن تحصیلات خود دارند و درجات علمی بیشتر را مایه افتخار و خوشبختی می دانند. همین گرایشهای کمال گرایانه در زمینه های هنری، ادبی، موسیقایی، شغلی و ورزشی هم خود را نشان می دهد. جالب اینجاست که این کمال گرایی بیشتر به صورت فردی نمود پیدا می کند تا در اموری که به صورت گروهی یا تیمی باید انجام شود۰
برای جا افتادن این مطلب بیایید به سناریوهایی فکر کنیم که یکی از این چهار عنصر از یک ایرانی گرفته شده باشد. ایرانی که دیدگاه شاعرانه از او گرفته شود، مانند یک روبات خشک و بیروح میشود، امیدش کاسته می شود و تحمل مصائب برایش سخت تر می شود. ایرانی که نتواند عشق خود را ابراز کند یا ببیند که موضوع عشق (چه خانواده، چه وطن به سبب مهاجرت، و چه زاینده رود نوعی) از او گرفته شده باشد دیگر مانند گذشته احساس خوشبختی نمی کند و غم جایگزین آن می شود. ایرانی که آزادیهایش از او سلب شده باشد، چگونه می تواند بال و پر گشوده و احساس سعادت کند؟ و هر ایرانی که مسیر او به سوی کمال تحصیلی، شغلی، مالی یا حتا رفاه نسبی سد شده باشد، به سختی می تواند خود را خوشبخت یا در حال تعالی تصور کند۰
این از جنبه تئوری قضیه. حال وقت آن است که ببینیم از دید عملی چگونه می توان آزادی آحاد ملت را تضمین کرد؟ قسمت عمده این بحث در گفتارهای دیگر خواهد آمد، اما رئوس کلی شروط لازم برای حرکت به سوی این آرمان را اینگونه می توان تصور کرد۰
یک – تضمین آزادیهای فردی و مدنی باید تبدیل به یک اصل بلامنازع شود. منظور همان آزادی بیان، آزادی کلام، آزادی فکر و آزادی حق انتخاب است. شاید این مورد آخر، آزادی در انتخاب، یکی از مواردی است که به صورت سیستماتیک سرکوب شده و لزوم تبیین و احقاق آن یکی از مبانی اصلی برای حرکت ایران به سمت شکوفایی و تعالی است۰
دو – کمال گرایی وقتی تضمین می شود که شهروندان یک جامعه احساس کنند که بنا به مقدار تلاشی که می کنند به سمت کمال می روند. به عبارت دیگر، راه پیشرفت آنها به دلیل هویتهای مختلف فردی مانند هویت مذهبی، جنسیتی یا قومیتی و یا به دلیل محرومیتهای مالی و اجتماعی (پولدار نبودن، پارتی نداشتن، آقازاده نبودن) سد نمی شود. هر چقدر که میزان فساد و بی عدالتی جامعه کمتر باشد، توزیع ثروت، قدرت، وفرصتهای شغلی و تحصیلی متعادل تر و برابرتر خواهد بود. در چنین جامعه ای است که پیشرفت و موفقیت بر اساس میزان تلاش، استعداد و لیاقت افراد تعیین خواهد شد۰
سه – تضمین عشق چگونه است؟ از آنجایی که عشق ایرانی ابعاد مختلف دارد، سه نمونه از آن را در اینجا مطرح می کنیم۰
عشق به میهن: میهن فقط شامل مرزهای جغرافیایی و اسم خلیج فارس نیست. میهن شامل منابع مختلف آبی، خاکی، جنگلی، هوایی، جانوری و زیرزمینی است. چگونه می توان از ایران صحبت کرد ولی از سلامت رودخانه ها و دریاچهها نگفت؟ چگونه می توان عشق به وطن داشت ولی شاهد از بین رفتن جنگلها، تنوع زیست محیطی و اکوسیستمهای شکننده ایران بود؟
عشق به خانواده: یکی از پدیده های دردناکی که ایرانیان در ۴۳ سال اخیر تجربه کردند، گسست خانواده ها به دلیل مهاجرتهای خواسته و ناخواسته ناشی ازشرایط نابسامان اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بود. گسست نسل پدر و مادرها از فرزندان، برادرها و خواهرها، نوه ها از پدربزرگ مادربزرگها همگی برای ایران و ایرانیان بهای سنگینی داشت. از این رو یکی از برنامههای فردای روشن ایران میتوان امید داشت که با پیوند مجدد خانواده ها و مهری که در بینشان جاری است، احساس خوشبختی ایرانیان بالاتر رود۰
عشق به یک زندگی راحت و بی دردسر: این امر با اینکه خیلی به نظر پیش پا افتاده به نظر می رسد، ولی در استمرار احساس خوشبختی در یک سطح پایه و بنیادی اهمیت دارد. ایرانیان عاشق روابط اجتماعی، مهمانی، بیرون رفتن، گردش، مسافرت، تفریحات عموما سالم، برنامه های فرهنگی و رستوران رفتن هستند. تمامی این فعالیتها را ایرانیان بعضا به راحتی و بعضا با استرس، ترس و دشواری انجام می دهند. ولی در یک آینده روشن تر و در قالب تضمین کننده خوشبختی، لازم است امکانات آن فراهم آید که هر ایرانی صرف نظر از امکانات مالی که دارد بتواند از یک سری مزایای اجتماعی، امکانات رفاهی و تفریحی برخوردار باشد. به گونه ای که به عنوان مثال یک پارک رفتن یا کوهپیمایی، یا حتا قدم زدن در خیابان امری خوشایند و به دور از ترس و استرس باشد. یکی دیگر از جنبه های خوشبختی ایرانی، آرامش و رفاه در دوران سالمندی است، به گونه ای که سلامت نسبی، امنیت مالی و تامین اجتماعی، تبدیل به دغدغه ای مداوم برای کسانی که یک عمر زحمت کشیده اند و کار فعال کرده اند نشود۰
چهار – شاید سخت ترین مورد، تضمین یک زندگی شاعرانه به نظر بیاید. ولی در عمق آن که بیندیشیم، می بینیم که چنین تضمینی خیلی هم دشوار نیست؟ چرا؟ چون تفکر شاعرانه امری است که حتا در تاریک ترین اعصار ملت ایران، همدم و مونس مردم بوده و روح ما را تا رسیدن به نقطه امیدبخش بعدی همراهی کرده. همین شعر و دید شاعرانه است که به ما امید احقاق فردایی بهتر بخشیده. امید به اینکه بکوشیم و از یاد نبریم که نسلهای پیش از ما نیز در نهایت خفقان و سرکوب راه خود را ادامه دادند و دست از تجسم خوشبختی برنداشنند. همین استمرار تجسم خوشبختی، عین خوشبختی ایرانی است۰