برای فردای ایران
گفتار پنجم: حکومت ایران
یکی از اولین تصمیماتی که بعد از انحلال جمهوری اسلامی باید گرفته شود این است که کشور بر چه پایه واساسی قرار است اداره شود. نگارنده این گفتار نه متخصص علوم سیاسی است، نه تجربه ای در زمینه مدیریت بخش دولتی دارد. از این رو، گفتار حاضر بیشتر به صورت سوالاتی مطرح می شود که اهل فن باید آنها را پاسخ دهند و هر شهروندی میتواند به بازتاب و نتیجه عملی آنها فکر کند۰
عنوان حکومت ایران چه خواهد بود؟
به طور تقریبا یقین، این انقلاب انجام نمی شود که باز هم گزینه «جمهوری اسلامی» انتخاب شود، حتا در اصلاح طلبانه ترین یا میانه رو ترین حالت آن. سلطنت مشروطه چطور؟ به احتمال زیاد پاسخ آن هم منفیست. نه فقط به خاطر آنکه تجربه تلخی از شکست این مدل از حکومت ۴۳ سال پیش داشتیم. بلکه بیشتر به این خاطر که سلطنت مشروطه در ایران شبیه سلطنت مشروطه کشورهای اروپایی نخواهد بود که پادشاه یا ملکه فقط به نقش تشریفاتی خود بسنده کنند وقدرت و سیاست را تماما به دولت واگذار نمایند. در مدلی که ایران تجربه داشته، پادشاه به طرز محسوسی تمایل خواهد داشت در سیاست و اداره کشور نقش داشته باشد و همین امر راه را برای استبداد و دیکتاتوری باز می کند۰
جمهوری خلق ایران، در صورتی کار می کرد که در ایران گرایشهای کمونیستی قویتر بود. فارغ از بحثهای ایدئولوژیکی، طبقه متوسط در ایران به حدی رشد کرده است که بعید می نماید که ایرانیان سیستم جمهوری خلق را مانند کشورهایی مثل چین پذیرند۰
جمهوری فدرال ایران گزینه جالبی است که جای بحث دارد. با توجه به تنوع بسیار بالای قومی و استقلال نسبی که هر استان میتواند داشته باشد، با برگزینی جمهوری فدرال می توان به تمام استانها استقلال قانونگزاری اعطا کرد و در عین حال تمام استانها به طور آگاهانه تصمیم می گیرند که زیر پرچم ایران متحد باشند. مثالهای این نوع حکومت را در کشورهایی مانند آلمان، روسیه، آمریکا، و مکزیک می توان یافت. همانگونه که می دانید، تمام این کشورها به عنوان یک کشور واحد (و قدرتمند) در دنیا مطرح هستند ولی در عین حال به ایالتها یا استانهای خود این امتیاز را می دهند که به طور نسبی در قوانین و اداره خود استقلال داشته باشند۰
گزینه دیگری که می ماند عبارت «جمهوری ایران» است که اشاره به یک نظام جمهوری واحد دارد. یعنی مردم حکمرانان مرکزی را طبق یک سیستم دموکراتیک انتخاب می کنند و به دولتمردان برای مدت معدودی که در قانون مشخص شده و قابل تغییر نمی باشد، اجازه می دهند که بر آنها حکومت کنند. نمونه های نسبتا موفق آن هم در سرتاسر دنیا کم نمی باشد. باید توجه داشت که طبق تعریف، در این نوع جمهوری، دین از سیاست جداست و یک نظام کاملا سکولار پا بر جا می باشد. برای برخی میهن پرستان این سوال پیش می آید که اساسا چه لزومی دارد قبل از ایران واژه جمهوری قرار گیرد. پاسخ این است که این کلمه اصلا لزومی ندارد. در محاورات روزمره میتوان از ایران به عنوان ایران یاد کرد و فقط اگر کسی بپرسد یا بخواهد بداند اسم کامل ایران چیست، پاسخ جمهوری ایران است. مثلا همه فرانسه را به عنوان فرانسه می شناسند ولی اسم کامل آن جمهوری فرانسه است. همینطور، ایتالیا، اندونزی، ترکیه و خیلی کشورهای دیگر در این طبقه بندی قرار می گیرند. گزینه جمهوری ایران در صورتی مطرح تر است که اختیارات استانها برای استقلال نسبی محدودتر بوده و سیستم حکومت مرکزی قدرت بیشتر را داشته باشد۰
از دید نگارنده، هر دو سیستم «جمهوری ایران» یا «جمهوری فدرال ایران» قابلیت این را دارند که استمرار داشته باشند، مانع استبداد شوند و بستر خوبی برای شکوفایی و رشد کشور فراهم نمایند۰
احزاب سیاسی چگونه خواهند بود؟
وقتی سیستم حکومت درست تعبیه شود، جا برای شکل گیری و فعالیت آزاد احزاب ایجاد می گردد و از این بستر است که افراد می توانند علایق سیاسی خود را دنبال کنند و از طریق رای در سیاست گزاری دولت و تصمیم گیری ها نقش فعال داشته باشند. با نگاهی به لیست احزاب در کشورهای مترقی تر دنیا خواهیم دید که با وجود اینکه افراد داخل یک حزب ممکن است گرایشهای مذهبی متفاوت داشته باشند ولی اسم حزب خود را بر اساس مذهب انتخاب نمی کنند. مثالهایی از نامهای احزاب متداولی که ممکن است در ایران پس از انقلاب طرفدار داشته باشند شامل این موارد است: «حزب زن، زندگی، آزادی»، «حزب ایران بزرگ»، «حزب دموکرات»، «حزب محافظه کار»، «حزب سبز»، «حزب اعتدال»، «حزب کارگر»، «حزب برابری»، «حزب خانواده»، «حزب ترقی»، «حزب میهن»، «حزب آبادی» و غیره۰
تکلیف مجلس چه خواهد شد؟
در آینده ایران، سه گزینه اصلی در مورد قوه قانونگزاری وجود خواهد داشت۰
گزینه اول این است که به یک مجلس شورای ملی بسنده شود. این مجلس نمایندگانی از تمام ایران خواهد داشت و به طور متمرکز قوانین کشور را بررسی و تایید خواهد کرد۰
گزینه دوم این است که برای جلوگیری از تمرکز شدید قدرت در یک مجلس، سیستم دومجلسی را پیاده کنیم، چیزی شبیه به ترکیب مجلس سنا و مجلس نمایندگان که در اکثر کشورهای پیشرفته دنیا دیده می شود. البته این مدل هم در زمان شاه وجود داشت و هم پس از انقلاب به صورت مجلس خبرگان ادامه پیدا کرد. البته در هر دو زمان، به حدی نمایندگان این مجالس انتخابی بودند که عملا مردم نقش خاصی در انتخاب اعضا این نوع خاص مجلس نداشتند. مهم نیست که اسم این مجلس چه خواهد بود، ولی جا دارد که سیستمی تعبیه شود که اعضا این مجلس هم مانند مجلس نمایندگان عمدتا توسط مردم انتخاب شوند و نه توسط رهبری (یا شاه)۰
گزینه سوم این است که علاوه بر مجلس یا مجلسهای حکومت مرکزی، هر استان هم برای قانونگزاری خود صاحب مجلس نمایندگان جداگانه باشد. به طوری که به عنوان مثال، یک شهروند خوزستانی، هم بتواند نماینده ای را به تهران بفرستد و هم نماینده ای را برای حفظ منافع استانی اش به مجلس اهواز بفرستد۰
نقش نیروهای انتظامی و نظامی چه خواهد بود؟
هرچند این بحث کاملا تخصصی است ولی از دید کاملا غیرفنی، داشتن دو بدنه مستقل نظامی در کشور (ارتش و سپاه) به نوعی که ماموریت یک بدنه پاسداری از نظام جمهوری اسلامی باشد، از دیدگاه یک ایران سکولار بی معنی است. در این چهارچوب، به نظر می رسد نیروهایی مانند سپاه، بسیج و گشتهای ارشاد لازم است منحل شده و کسانی که میتوانند یا می خواهند عقاید مذهبی یا ایدئولوژیک خود را کنار گذاشته و به آغوش ملت بازگردند، در نیروهای جا افتاده ای مانند ارتش (نیروهای زمینی، هوایی، دریایی)، شهربانی و مرزبانی ادغام شوند. با توجه به سواحل بسیار گسترده ایران، نیرویی مانند گشت ساحلی نیز ممکن است به نیروهای فعلی اضافه گردد۰
نظام اقتصادی و بحث مالکیت در ایران فردا
یکی از مهمترین بحثهای این گفتار مساله نظام اقتصادی و مالکیت است. از دید تئوری خیلی راحت است که تصور کنیم اقتصاد آزاد یا بازار آزاد که مبتنی بر عرضه و تقاضا است، بهترین گزینه ممکن است ولی باید خوب دقت کرد که برای جنبه های مختلف این گزینه آمادگی لازم را داریم یا نداریم. اقتصاد آزاد همانگونه که مطلعید مبتنی بر ۶ شرط تملک شخصی، آزادی انتخاب، نفع شخصی، سیستم بازار، رقابت، و دخالت محدود حکومت است. آیا تمامی این شرایط برای ایران امکان پذیر است؟ آیا ملت تمایل دارد که سیستم اقتصادی مثل چین، دبی، کره یا مکزیک ایجاد کنند؟ آیا به عنوان مثال آمادگی این را داریم که از کالاهای بنجل داخلی (مانند برخی محصولات غذایی، اتوموبیل یا غیره) حمایت نشود و کالاهای خارجی ارزانتر و با کیفیت تر در بازار خریده شوند؟ البته ممکن است در کوتاه مدت به تولیدکنندگان داخلی فشار بیاید یا احساس کنند چرا مانند گذشته حمایت نمی شوند. ولی همین نیروهای بازار آزاد و رقابت سالم است که کیفیت را به مرور بالا برده و بهترین قیمتها را برای مصرف کنندگان تضمین می کند۰
یک بحث مرتبط به قضیه اقتصاد این است که نظام اقتصادی ایران آیا مبتنی بر سرمایه گذاری خصوصی خواهد بود (افراد یا خانوادههای صاحب سرمایه)؟ یا سرمایه و کارخانه ها در دست یا کنترل مستقیم دولت یا سازمانهای وابسته به دولت است (مانند بنیاد پهلوی، بنیاد مستضعفان، بنیاد شهید یا سپاه)؟ یا اینکه اسما یا رسما متعلق به مردم و شرکتهای تعاونی باشد؟ یا ترکیبی از اینها؟ بنا به شرایط تاریخی و اجتماعی ایران، هر چند ایرانیان از ایده مالکیت شخصی خوششان می آید و دوست دارند متناسب با تلاشی که می کنند صاحب ثروت و سرمایه شوند. اما در عین حال از سیستمهای رفاهی و تامین اجتماعی که ضامن یک سری برابری های اجتماعی است، بسیار استقبال می کنند و خود را مستحق آن می دانند. اگر بتوان از طرز تفکر هم خدا و هم خرما گذشت، در مقطعی باید یک گزینه را به عنوان گزینه اصلی انتخاب کرد: آیا ایران به طور اساسی صاحب یک نظام کاپیتالیستی است که پول و سودآوری حرف اول را می زند یا یک نظام سوسیالیستی که برابری های اجتماعی و توزیع عادلانه ثروت حرف اول را می زند۰
جالب اینجاست که وقتی به الگوهای مهاجرتی ایرانیان در دهه های اخیر نگاه کنیم، ایرانیان به نظر می رسد که هم در نظامهای کاپیتالیستی مانند آمریکا موفق بوده اند و هم در نظامهای سوسیالیستی مانند اروپا و کانادا۰
بحث دیگر در مورد سیستم اقتصادی و مدیریتی ایران مساله فساد است. اینکه چگونه از سیستمهای مختلف دولتی و غیردولتی قرار است فسادزدایی شود، باید به یکی از دغدغه های اصلی رهبران آینده ایران درآید و در این بحث مختصر مجالی برای ریشه شناسی و درمان آن وجود ندارد۰
قانون اساسی ایران چطور؟
بحث آخر هم درباره قانون اساسی است. برای نوشتن این گفتار به متن قانون اساسی جمهوری اسلامی رجوع کردم و در نهایت شگفتی دیدم که بندهای بسیاری دارد که اصلا و ابدا اجرا نمی شوند و یا چون در تضاد با اصولی مانند ولایت فقیه یا شرع اسلام هستند، زیر پا گذاشته می شوند. قوانینی مانند برابری زن و مرد، حقوق اقوام و اقلیتها، آزادی بیان و تجمعات و خیلی آزادیهای دیگری که ۴۳ سال پیش تصور می کردیم قانون اساسی آزمانگرایانه مان واجد آن است. نتیجه ای که می خواهم بگیرم این است که هر چقدر هم قانون اساسی یک کشور مترقی به نظر برسد ولی اگر حکومت آن کشور اقتدارگرا، دیکتاتوری (از هر نوعی)، یا انحصارگرا باشد، بسیاری از این قوانین اجرا نخواهند شد و کشور رو به عقب خواهد رفت. در قانون اساسی جدید مهم نیست که چقدر متمم های زیبا در آن گنجانده شود. مهم این است که راه برای استبداد و دیکتاتوری هموار نشده باشد۰
به طور خلاصه از این گفتار می توان اینگونه برداشت کرد که چند مورد اساسی زیر در اداره کشور ایران نقش کلیدی بازی خواهند کرد: یکی انتخاب دوراندیشانه سیستم حکومتی بخصوص اینکه جمهوری متمرکز خواهیم خواست و یا جمهوری فدرال. دوم اینکه چگونه می توان دست مذهب و انحصارگری مذهبی را از حکومت و آموزش پرورش ایران کوتاه کرد. سوم اینکه سیستم قانونگزاری و قضاییه کشور واجد چه ضمانتهای لازم برای برقراری تعادل و کنترل های لازم باشند. چهارم اینکه در قانون اساسی ایران چه ویرایشهایی لازم است صورت گیرد و چه قسمتهایی از آن به بازبینی های اساسی نیاز دارد. و پنجم اینکه نظام اقتصادی ایران در گذار به سمت بازار آزاد، آیا راه را برای سرمایه گذاریهای خصوصی و نظام کاپیتالیستی هموار خواهد کرد یا برای توزیع متوزان تر ثروت و نظام سوسیالیستی۰