تا اینجا دیدیم که ایرانی طبق تعریف میتواند شخصی باشد که فارسی میداند، به تاریخ و تمدن ایرانی افتخار می ورزد و به فرهنگ و آداب و رسوم ایرانی پایبند است. و این تعریف فارغ از هویت مذهبی و قومی فرد است. در گفتار دوم راجع به خوشبختی ایرانی صحبت کردیم و دیدیم که بر اساس جهان بینی چهارگانه ایرانی که با دیدگاهی شاعرانه، عاشقانه، آزادیخواهانه و کمال گرایانه توام است، معنا پیدا می کند. حال به این مقوله مهم می رسیم که آزادی ایرانی در چیست و چگونه می توان آن را تعریف کرد. آزادی و آزادیخواهی با جهان بینی ایرانی در هم تنیده است و از آن گذشته مفهوم آن خیلی جنبه شاعرانه پیدا کرده است. از این روست که در این گفتار تا جای ممکن سعی می شود از تکرار دیدگاههای شاعرانه برای تبیین آزادی حذر شود و یک رویکرد خیلی کاربردی و طبقه بندی شده ارائه شود۰
تعریف آزادی بدون تعریف حق معنا پیدا نمی کند. حق و آزادی دو برساخت بسیار نزدیک به هم هستند ولی با هم تفاوت دارند. کاری که در اینجا می کنم اینست که ابتدا مفهوم حق را تعریف کرده و حقوق پنجگانه را مرور می کنم و سپس وارد بحث آزادی می شوم۰
حق با کلمه هم خانواده خود «استحقاق» ربط مستقیم دارد. حق یعنی فرد استحقاقِ داشتن، برخوردار بودن یا انتخاب امری را داشته باشد. حال این استحقاق یا از طریق قانون به فرد داده می شود، یا فارغ از قانون و بر اساس عقل سلیم یا معیارهای اخلاقی به فرد یا افراد اعطا می شود. بدیهی است، وقتی یک حق توسط قانون یک کشور به شهروندان داده می شود، ضمانت اجرایش هم بر عهده دولت خواهد بود. حال بگذارید به حقوق پنجگانه بپردازیم تا این تعاریف واضحتر شود۰
یک) حق زندگی – یعنی یک موجود زنده، به صرف زنده بودن حق دارد زنده بماند و جانش بی دلیل از او گرفته نشود. همین حق زندگی است که به جان آدمیزاد (و سایر جانداران و گیاهان) ارزش می دهد. و اگر کسی سهوا یا عمدا جان کس دیگری را بگیرد یا به او آسیب جدی بزند، تقریبا در تمام جوامع متمدن عواقب بسیار سنگینی دارد. به گرفته شدن جان مهسا امینی و صدها نفر دیگری که بیگناه جانشان ازشان گرفته شد، فکر کنید. سلب حق زندگی در سیستمی که مسوولیت پذیری برای حفظ جان شهروندانش را ندارد یا خیلی ضعیف عمل می کند، با تبعات بسیار عمده و گسترده ای مواجع می شود و همانطور که می بینید کار ممکن است حتا به انقلاب بینجامد۰
دو) حق آزادی – برخوردار بودن از آزادی یک حق اولیه و بنیادی است. انسان بر اساس سرشت خود یک موجود آزاد است و گرفتن این حق از او عین بردگی است. انواع پنجگانه آزادی را بزودی در همین گفتار خواهید دید ولی قبل از آن باید اذعان داشت که برخورداری از آزادی یک حق است، از هر نوعی که می خواهد باشد۰
سه) حق برابری – این هم یکی از حقوق بسیار مهم بشری است. به طور خلاصه این حق تعیین می کند که افراد بشر صرف نظر از هویتی که دارند، نباید مورد تبعیض قرار گیرند یا از مزایای اولیه متفاوتی بهره مند باشند. همانطور که حدس می زنید، احقاق این حق و تضمین آن توسط قانون یکی از سخت ترین مواردی بوده که بشریت با آن درگیر بوده و هنوز هم راه درازی در پیش دارد. مثلا حق برابری زن و مرد یکی از مصداقهای بنیادین این حق است. وقتی به این حق اعتقاد داشته باشیم و قانونا به آن ملزم باشیم، یعنی دستمزد زن و مرد برای کار مشابه نباید تفاوت داشته باشد، یعنی ارث و میراث زن و مرد یکسان باید باشد، یعنی زن و مرد هر دو حق رای دادن، کار کردن، درس خواندن و مسافرت کردن داشته باشند. و و و. حق برابری دیگر، برابری قومی و مذهبی است. یعنی یک قوم یا نژاد نسبت به اقوام یا نژادهای دیگر حق نداشته باشند از امتیازات بیشتری بهره مند باشند یا حق سایرین را سلب کنند. عین همین در مورد اقلیتهای مذهبی صادق است. همینطور دگرباشان جنسی هم از نظر حقوق مدنی باید با سایرین یکسان باشند و قانون می تواند از آنها در برابر تبعیضهای مختلف دفاع کند۰
چهار) حق انتخاب – حق انتخاب یعنی افراد این حق را باید داشته باشند که در مورد مسائلی که به خودشان یا سرنوشتشان مربوط است، آزادانه انتخاب کنند. از حق انتخاب همسر گرفته، تا حق تنظیم خانواده، حق انتخاب پوشش، حق انتخاب شغل، انتخاب دولتمردان و غیره. وقتی دولتی حق انتخاب را به شهروندان میدهد (از حق رای دادن گرفته تا سقط جنین)، در عمل باید از آنها طوری حفاظت کند که کسی یا گروهی نتواند این حق را از شهروندان سلب کند۰
پنج) حق خوشبختی – در برخی کشورها این حق به صورت حق دنبال کردن خوشبختی تعریف شده است اما در یک چهارچوب باز ایرادی ندارد که قائل شویم که هر انسانی حق دارد که خوشبخت باشد و با خوشبختی زندگی کند. حال اینکه در عمل چه درصدی خوشبخت می شوند و چه درصدی بدبخت، امر دیگری است. مهم این است که اساساً احراز خوشبختی را به عنوان یک حق بشری به رسمیت بشناسیم و سپس برنامه های رفاهی و تامین اجتماعی را به منظور گسترش آن توسعه دهیم۰
همان طور که میتوان حدس زد، برخورداری از یک حق در درجه اول از اینجا شروع می شود که خود شما شخصا قائل باشید که استحقاق داشتن این حق را دارید. سپس نگاه کنید به اینکه افراد دیگری که با آنها برخورد دارید هم داشتن این حق را در شما تایید می کنند. تمام اینها تا زمانی که قانون حقوق افراد را تایید یا محدود نکند ضمانت اجرایی نخواهد داشت. مثلا شخصی ممکن است به برابری حقوق اقلیتها اعتقاد داشته باشد ولی تا زمانی که حکومت به طور سیستماتیک نه تنها این حق را قبول ندارد بلکه به تبعیض قومی دامن می زند، وضعیت همین طور خواهد ماند۰
حال نوبت بررسی آزادیست. اولا اینکه آزادی یک حق است. یعنی انسان حق دارد آزاد زندگی کند و نه در بند. عام ترین مورد آزادی، آزادی از بردگی، اسارت و در زندان بودن است (در صورت بیگناهی). ولی در جوامع پسابردگی، آزادی های عمومی را می توان در ۵ مورد خلاصه کرد۰
یک) آزادی فکر – یعنی به حق آزادی فکر ما احترام گذاشته شود. بنابراین می توانیم هر فکری داشته باشیم، تا جایی که به حقوق دیگران تعدی نکرده و به قول معروف فکرمان، کاری به کار آنها نداشته باشد، به همین نسبت انتظار می رود که دیگران هم از تعدی به افکارمان اجتناب کرده و آن را محترم بشمارند. یکی از مصداقهای آزادی اندیشه، آزادی اندیشه دینی یا معنوی است. یعنی من نوعی، به هر خدا و پیامبری اعتقاد داشته باشم یا اصلا به هیچ خدا یا مذهبی باور نداشته باشم، کسی نباید کاری به کارم داشته باشد. به همین نسبت افراد می توانند اندیشه سیاسی مورد دلخواه خود را دنبال کنند و این حق برای آنها محفوظ است۰
دو) آزادی کلام – آزادی کلام یعنی شما این حق را دارید که با کلامتان نظر خود را ابراز کنید. ممکن است موافق نظر اکثریت یا دیگران نباشد ولی این حق برای شما محفوظ است که بتوانید حرف خود را بزنید. این حرف میتواند گفتاری یا نوشتاری باشد. بنابراین چه سخنرانی که گفتمان انتقادی خود را بر زبان می راند، چه نویسنده و روزنامه نگاری که عقیده خود را با کلام نوشتاری بازگو می کند، همه طبق تعریف آزادی کلام، این حق را دارند۰
سه) آزادی بیان – برای خیلیهای آزادی کلام و بیان یکی است در صورتی که آزادی کلام، آزادی اسپیچ است و آزادی بیان، آزادی اکسپرشن. در آزادی بیان ممکن است بیان هنری مطرح شود و یا ساده ترین فرم آن بیان هویت فردی از طریق نوع پوشش، آرایش، موی سر یا صورت و غیره است. آزادی بیان محملی است عموما بیخطر برای ابراز اندیشه یا کلام. یا برای پیدا کردن نقاط مشترک با کسانی که با آنها هم اندیشه و هم سو هستیم. به کلاه کلیمیان نگاه کنید، به صلیب مسیحیان نگاه کنید، به لباس کردی نگاه کنید، حتا به روبان سر یک دختر. همه اینها مصداقهایی از آزادیهای بیان هستند که تا زمانی که کاری به کار دیگران نداشته باشند (به عبارت دیگر بیانمان جنبه تبلیغ پیدا نکند) محترم و قابل دفاع می باشند۰
چهار) آزادی انتخاب – همانگونه که حق انتخاب را بررسی کردیم، آزادی انتخاب هم در همان راستاست. یعنی این اجازه را داشته باشیم و از طرف دیگران برای انتخاب این گزینه های شخصی محدود یا مورد بازخواست قرار نگیریم. انتخاب همسر، انتخاب شغل، انتخاب رشته تحصیلی، انتخاب شهر و محل زندگی، انتخاب مهاجرت و حتا انتخاب هویتهای فردی همگی در این قالب قرار می گیرند. تمام بحث حجاب اختیاری در این قسمت آزادیهای عام مطرح می شود. این که یک زن حق انتخاب دارد و میتواند پوشش خود را خودش تعیین کند، و نه اینکه جامعه یک نوع خاص پوشش را به او دیکته کند۰
پنج) آزادی رشد – ممکن است این نوع آزادی برای بسیاری کمتر به گوش خورده باشد ولی خواهید دید که آزادی رشد دست کمی از آزادیهای دیگر ندارد. آزادی رشد یعنی اینکه شما برای رشد، ترقی، پیشرفت، ارتقا شغلی و جایگاه اجتماعی به سد و مانع و محدودیتی جز اراده خودتان برنخورید. به عبارت دیگر اگر دوست دارید مثلا خلبان بشوید، جنسیت مانعی برای آن نباشد. یا اگر می خواهید جایگاه اجتماعی خود را ارتقا بدهید، شایستگی شما موفقیتتان را تضمین کند و نه داشتن پارتی یا آقازاده بودن۰
پیش از آنکه وارد بحث آزادیهای خاص بشوم لازم است چند نکته کلیدی را در مورد آزادیهای فردی مطرح کنم۰
اولین انتقادی که مخالفان آزادی مطرح می کنند این است که آزادی مترادف با بی قید و بندی و آشوب در جامعه است. سنگ روی سنگ بند نخواهد شد، فساد و فحشا در جامعه بیداد خواهد کرد و افراد از آزادیهای خود سواستفاده خواهند کرد. پاسخ کامل این سوال، فرای این مقوله کوتاه است ولی با نگاهی به اکثر کشورهای دیگر که این آزادیها را به طور کم و بیش برای شهروندانشان قایل شدند، می بینیم که این ادعا سندیت ندارد و برقراری آزادی عمدتا منجر به شکوفایی جامعه می گردد تا اضمحلال آن۰
مساله بعدی محدود کردن حقوق و آزادیهای مدنی است که تقریبا تمام دولتها این کار را در مقیاسهای مختلف انجام می دهند. محدود کردن آزادیهای فردی (مثلا آزادی کشیدن سیگار در اماکن عمومی) اغلب توجیه بهداشت عمومی و امنیتی دارد تا هر چیز دیگر. مثلا در کشوری که دوربینهای مداربسته در سطح معابر عمومی نصب و رصد می شود، آزادی های فردی به طرز نامحسوسی محدود می شود، ولی دولت از آن برای تضمین امنیت عمومی استفاده می کند. در هیچ کشوری نیست که آزادی به طور مطلق برقرار باشد ولی به آزادیهای فردی ساده معمولا در چهارچوبهایی مشخص احترام گذاشته شده و بها داده می شود۰
نکته بعد استفاده از حریم خصوصی و عمومی برای محدود کردن آزادیهاست. در طول حکومت جمهوری اسلامی، آزادیهای فردی به طرز خفقان آوری در فضاهای عمومی محدود بوده است. و سوپاپ اطمینان نظام این بود که به افراد این اجازه را می داد که در فضاهای خصوصی مثل حریم خانه آزادانه رفتار کنند (مثلا بی حجاب باشند یا مشروب بخورند). ولی وقتی به فضای عمومی نگاه می کنیم، پوشش می تواند مشکل ایجاد کند، حرف زدن دختر و پسر می تواند مساله داشته باشد، مصرف الکل حکم تعزیری شدیدی می تواند داشته باشد و از این قسم. این طرز تفکر در نظر نمی گیرد که آزادی بیان، آزادی کلام و آزادی رشد معمولا در فضاهای عمومی جامعه اتفاق می افتد و اگر آزادیهای فردی فقط در فضاهای خصوصی مجاز باشد، رشد بسیاری از اقشار جامعه محدود خواهد شد. یک نویسنده یا هنرمند را در نظر بگیرید که فقط در فضای خصوصی می تواند هنر خود را ابراز کند یا عقیده اش را بگوید و در ملا عام باید خودسانسوری کند. چگونه می توان انتظار داشت حرفها یا هنری که جامعه را از پوسیدگی یا رکود نجات می دهد گفته یا بیان شوند. از این روست که احقاق آزادی باید در فضاهای عمومی صورت گیرد تا موثر باشد و معنی پیدا کند۰
مساله دیگر قضیه امر به معروف و نهی از منکر است. این دو مقوله و بخصوص نحوه اجرای آن تبدیل به یکی از مخوفترین ابزار نظام برای کنترل اجتماع به طور خاص زنان بوده است. در فردای انقلاب، جایی برای این مکانیسمهای محدود کننده آزادی وجود نخواهد داشت. اما دور از ذهن نیست که گشتهای دیگری ممکن است شکل گیرند که ماموریتشان محافظت از حقوق فردی شهروندان و به طور خاص زنان باشد. به عنوان مثال، اگر در یک اداره، شرکت یا سطح جامعه به شخصی تعرض جنسی بشود، قانون ملزم خواهد بود که فرد تعرض کننده (و نه فرد مورد تعرض واقع شده) را مورد پیگرد قانونی قرار دهد۰
پس به سر مذهبیون افراطی چه خواهد آمد؟ آیا آنها هم حق زندگی یا برخورداری از آزادی فکر، کلام و بیان را دارند؟ البته که دارند. آنها نیز همانند جوامع آزاد دیگر جای خود را در جامعه باز خواهند کرد و در شهرها، محلات و اماکنی که برای این منظور مناسب است زندگی خواهند کرد. آنها کاری به کار دیگران نخواهند داشت و کسی هم کاری به کار آنان نخواهد داشت. این یکی از مزایای کشورهای بزرگ و با جامعه متنوع است. برای هر عقیده، هر طرز زندگی و هر مسلکی، جایگاهی وجود دارد. و ایران فردا می تواند از خیلی کشورهای دیگر که در این زمینه موفق بودند الگو برداری کند. به عنوان مثال هر استان ایران می تواند قوانین کمی متفاوتی از نظر گسترش یا محدودیت آزادیهای فردی وضع کند. و مردم می توانند در استانی زندگی کنند که قوانین آن با عقاید و خواسته هایشان همسو تر باشد۰
یکی دیگر از الزاماتی که راه را برای گذار به جامعه آزاد باز می کند احترام به فضای خصوصی دیگران است. هر فرد حدود ۵۰ سانتیمتر فضای خصوصی دارد (دورتادور) و برای وارد شدن به این فضا رضایت طرف مقابل لازم است. بسیاری از تعدی ها و تعرضهایی که بین افراد پیش می آید، ناشی از احترام نگذاشتن به این فضاست. چه در مترو، چه در صف و چه در محیطهای کاری و آموزشی. به همین مقیاس لمس کردن بدن یک نفر دیگر اگر با رضایت نباشد، تعرض به آزادی آن فرد به شمار میرود و در موارد شدید یا در صورت تکرار ممکن است تعرض جنسی به حساب آید. برای جامعه ای که فضاهای عمومی اش برای دهه ها بسته بوده، تمرین احترام به فضای خصوصی یکدیگر یکی از موثرترین اقدامات برای گذار به آیندهای بهتر است۰
در برخی کشورها، قانون به شهروندان آزادیهای بیشتری را هم میدهد که برخی از آنها در جامعه ایرانی تجربه شده و برخی کاملا تازگی دارند. به موارد زیر که مصداق «آزادیهای خاص» هستند، فکر کنید و ببینید بلوغ فکری یا فرهنگ جامعه ایرانی پذیرای کدامیک از این موارد می تواند باشد۰
سقط جنین: آیا زنان ایرانی مانند بسیاری جوامع دیگر این حق را دارند که بدون اجازه کس دیگری و به طور قانونی پیش از هفته بیستم به بارداری ناخواسته ای پایان دهند؟
مشروبات الکلی: همه می دانیم که سرانه مصرف مشروبات الکلی به طور خصوصی در ایران خیلی بالاست. آیا می بینید که میکده ها در ایران مجوز کار بگیرند یا در سوپرمارکتها افراد بالای ۲۱ سالبتوانند مشروبات الکلی تهیه کنند؟
بیان عاشقانه: آیا افرادی که رابطه عاشقانه دارند آیا آزاد خواهند بود در معابر و فضاهای عمومی همدیگر را در آغوش گرفته و ببوسند؟
سیگار: آیا جامعه ایران آمادگی این را دارد که مصرف دخانیات (بخصوص سیگار و قلیان) را در مکانهای عمومی قدغن کرده و مصرف آن را محدود به اماکن با مجوز خاص نماید؟
حشیش و تریاک: آیا فروش حشیش و تریاک در مقطعی در جامعه ایران می تواند به صورت قانونی و با نظارت دولت و همراه با پرداخت مالیاتهای لازم انجام شود؟
کارگران جنسی: آیا می توانید تصور کنید که کار جنسی در مقطعی از سطح خیابانها جمع آوری شده و به اماکن با مجوزهای خاص بهداشتی و بهزیستی، با نظارتهای لازم و قانونی منتقل شود؟
ازدواج دگرباشان جنسی: آیا در مقطعی می بینید که ازدواج همجنسگرایان در ایران آزاد و قانونی شود و این افراد بتوانند از مزایایی که افراد متاهل از آنها بهره مندند استفاده کرده و حتا از یکدیگر ارث ببرند؟
همانگونه که می بینید استارت آزادیخواهی ممکن است با حجاب اختیاری زده شده باشد ولی در فردای پس از انقلاب باید خود را برای پاسخگویی به سوالهای مطرح شده در بالا نیز آماده کنیم. اگر یکی از سؤالهای بالا (در مورد آزادیها یا محدودیتهای خاص) در شما واکنشی شدید ایجاد کرد، شاید بد نباشد به عمق آزادیخواهی خود بیندیشید و ببینید آیا واقعا این طرز تفکر در شما نهادینه است یا فقط نوع خاصی از آزادیها برایتان اهمیت دارد۰